شما در حال مشاهده نسخه موبایل وبلاگ

سبک زندگی اسلامی

هستید، برای مشاهده نسخه اصلی [اینجا] کلیک کنید.

لقمه حرام سنگ بنای تخریب خانواده



انسان می‌بایست در انتخاب هر کاری تمام همت خود را صرف کند تا از بهترین نقشه، ابزار و منابع مادی استفاده کند. اما بهترین‌ها از نظر اسلام چند ویژگی دارد که از جمله مهمترین آنها عناوینی چون طیب و حلال است. طیب بودن به معنای پاکی ذاتی و سازگاری با تن و روان آدمی است. اینکه در قرآن از طیبات سخن به میان آمده چه در غذا (بقره، آیات 57 و 172) و همسر (نور، آیه 26) و مانند آن به معنای هر چیزی است که از نظر ذاتی خبیث و پلید نیست(اعراف، آیه 157)، بلکه سازگار با تن و روان آدمی است.

شکلک های محدثه


انسان می‌بایست در انتخاب هر کاری تمام همت خود را صرف کند تا از بهترین نقشه، ابزار و منابع مادی استفاده کند. اما بهترین‌ها از نظر اسلام چند ویژگی دارد که از جمله مهمترین آنها عناوینی چون طیب و حلال است. طیب بودن به معنای پاکی ذاتی و سازگاری با تن و روان آدمی است. اینکه در قرآن از طیبات سخن به میان آمده چه در غذا (بقره، آیات 57 و 172) و همسر (نور، آیه 26) و مانند آن به معنای هر چیزی است که از نظر ذاتی خبیث و پلید نیست(اعراف، آیه 157)، بلکه سازگار با تن و روان آدمی است.
دومین ویژگی مهم همان حلال بودن است. خداوند در آیاتی از قرآن از جمله همین آیه 157 سوره اعراف بیان می‌کند که ارتباط تنگاتنگی میان طیب بودن و حلال بودن و نیز خبیث بودن و حرام بودن وجود دارد. به این معنا که هر چیزی که طیب و با تن و روان آدمی سازگار است، حلال و هر چیزی که خبیث و با تن و روان انسان ناسازگار است، حرام شده است. از همین رو در اصول فقه این قاعده مطرح است که احکام شرعی تابع مصالح و مفاسدی است که در متعلق احکام است؛ یعنی چون فلان چیز برای انسان مفید و سازگار و به مصلحت است حلال و فلان چیز به سبب همان مفسده و ناسازگاری حرام شده است. هر چند که این مسئله در همه احکام نیست و عمومیت ندارد، ولی اکثریت دارد.
باید توجه داشت که گاه حلال و حرام به سبب عناوین عارضی دیگر است و تنها اصل طیب و خبیث بودن موجب حلیت و یا حرمت نمی‌شود؛ زیرا گاه چیزی طیب است، ولی چون ملک شخص نیست با عناوینی چون غصب، آن چیز حرام می‌شود، مانند نان طیبی که از راه دزدی در اختیار باشد یا مالی که از راه ربوی به دست آمده باشد. البته اگر دقت ملکوتی برای آدمی باشد دانسته می‌شود که همین نیز نوعی خباثت عرضی کسب کرده است، یعنی مانند آبی است که از مجرای ناپاک جاری شده باشد که در این صورت آن آب نیز ناپاک می‌شود و خباثتی بر آن عارض می‌شود.
سنگ حرام
مقدمه خرابی خانه
اسلام خواهان آن است که هر بنایی که گذاشته می‌شود از اموال حلال و طیب باشد و عنوان حلال و طیب، مهمترین عناوینی است که باید درهر کاری مورد توجه قرار گیرد. اگر انسان خانه‌ای می‌سازد باید همه مصالح آن حلال و سازگار با آن خانه باشد و از مصالحی استفاده نشود که از کیفیت خوب و مناسب برخوردار نیست و در آن حلال و حرام رعایت نشده باشد. اگر یک خشت حرام در خانه‌ای راه یابد کل ساختمان را تباه می‌کند و فرو می‌ریزد. از این رو پیامبر(ص) می‌فرماید: اتقوا الحجر الحرام فی البنیان فانه اساس الخراب؛ از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهیزید که مایه ویرانی است.(نهج الفصاحه ص 162، ح 38)
اگر یک سنگ حرام موجب تباهی و خرابی و ویرانی یک ساختمان می‌شود، حالا بنگرید حال کسی را که با لقمه حرام بنیاد خانه زندگی را می‌گذارد و نطفه‌ای که با آن فرزند پدید می‌آید از لقمه‌ای حرام باشد؛ بلکه با همین لقمه حرام بنیان فکر و عمل خودش را می‌سازد که جز تباهی و خرابی چیزی به بار نمی‌آورد؛ زیرا همین لقمه است که در معده هضم شده و در خون جریان می‌یابد و به مغز و قلب می‌رود و ذهن و قلب را تغذیه می‌کند. وقتی درختی با سم تغذیه شده باشد موجب می‌شود تا برگها و شاخه‌ها و میوه هایش نابود شود؛ همچنین قلب و مغزی که با سم حرام تغذیه شود، فکر و عملی باطل از آن می‌روید که جز خرابی و تباهی دنیا و آخرت میوه‌ای نمی‌دهد.
با نگاهی به فرموده‌های امام حسین(ع) که به لشکریان کوفی و شامی یزید خطاب کرده و فرموده است شکم هایتان انباشته از لقمه‌های حرام است و دیگر قلب و دل شما سنگ شده و آب نرم تقوا و اسلام در آن نفوذ نمی‌کند، دانسته می‌شود که تا چه اندازه یک لقمه حرام تاثیر گذار خواهد بود. بچه‌ای که با یک لقمه حرام ایجاد می‌شود خود موجب خرابی خود و خانواده خواهد شد و دین و دنیای خود و دیگران را خراب می‌کند.

جایگاه والای خانواده در اسلام

فیش‌های سبک زندگی

پی ریزی شالوده خانواده، به مانند هر امر اندیشیده اسلامی، با تحقیق، دقت و توجه همراه است که نمی توان آن را باری به هر جهت برپا کرد و ساختنِ خانواده، یعنی دوست داشتنی ترین بنای ارجمند نزد خداوند را که مراقبت از آن نشانه دین داری است، نمی توان سطحی و ساده انگاشت. در قانون اساسی آمده است که همه مقررات مربوط به خانواده، باید در جهت پاسداری از قداست باشد و ارتباط این واحد اجتماعی، بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی استوار شود. تبیین شفاف اسلام بر کارآمدی این سلول حیاتی جامعه، تنظیم سرپرستی سعادت بخش به قیمومیت مرد است که مسئولیت اداره زندگی را با آمیزه های از تعهد و کفالت بر عهده دارد و هرگونه سهل انگاری در آن، کوتاهی در وظیفه الهی است. حضرت رسول اکرم در این باره می فرماید: «خداوند از هر کس درباره زیر دستش می پرسد، که آیا آن را نگه داشته یا تباه گذاشته است، تا آن جا که از مرد (هم) درباره خانواده اش می پرسد». سفارش های مکرر اسلام به همسران و تقسیم وظایف آنان، نقطه عطف تمهیداتی است که در این زمینه پیش بینی شده است.

راه امــــــــــــیـــــــــــن

فیش‌های سبک زندگی

شکلک های محدثه

جایگاه والای خانواده در اسلام

پی ریزی شالوده خانواده، به مانند هر امر اندیشیده اسلامی، با تحقیق، دقت و توجه همراه است که نمی توان آن را باری به هر جهت برپا کرد و ساختنِ خانواده، یعنی دوست داشتنی ترین بنای ارجمند نزد خداوند را که مراقبت از آن نشانه دین داری است، نمی توان سطحی و ساده انگاشت. در قانون اساسی آمده است که همه مقررات مربوط به خانواده، باید در جهت پاسداری از قداست باشد و ارتباط این واحد اجتماعی، بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی استوار شود. تبیین شفاف اسلام بر کارآمدی این سلول حیاتی جامعه، تنظیم سرپرستی سعادت بخش به قیمومیت مرد است که مسئولیت اداره زندگی را با آمیزه های از تعهد و کفالت بر عهده دارد و هرگونه سهل انگاری در آن، کوتاهی در وظیفه الهی است. حضرت رسول اکرم در این باره می فرماید: «خداوند از هر کس درباره زیر دستش می پرسد، که آیا آن را نگه داشته یا تباه گذاشته است، تا آن جا که از مرد (هم) درباره خانواده اش می پرسد». سفارش های مکرر اسلام به همسران و تقسیم وظایف آنان، نقطه عطف تمهیداتی است که در این زمینه پیش بینی شده است.

پیام متن:

1. تحکیم بنای خانواده، در عمل کردن به دستورهای هدایت گر دین است.

2. سهل انگاری در اداره زندگی مشترک، تباه کردن خانواده است و سبب ریزش بنای آن می شود.

چیستی آسیب شناسی

آسیب شناسی، دانشی است که به مطالعه بی نظمی ها، نابسامانی ها، مشکلات و اختلاف های موجود در هر امری می پردازد. مبنای آسیب شناسی خانواده، به عنوان شاخه ای از این علم، شباهتی است که برخی اندیشمندان، میان ارگانیسم زیستی و خانواده قائل شده اند. به عقیده آنها، همان گونه که ارگانیسم، در جریان رشد، سلامت، بیماری، پی آمدها و اختلال های گوناگون است، خانواده نیز چنین وضعیتی دارد و کلمه آسیب یا درد، بر آن نیز صدق می کند. هر چند میان بیماری بدنی و بی ثباتی زندگی مشترک، تفاوت هاست. هدف و مقصود آسیب شناسی خانواده، شناخت و بررسی علت ها و انگیزه های اختلاف در خانواده، پیش گیری از بروز آنها با روش های معقول و جلوگیری از بازگشت زمینه ها با درمان مناسب است. ضرورت پرداختن به شناسایی عوامل تهدید کننده و طبقه بندی شاخص ها، به سبب رابطه های تعریف شده ای است که میان اعضای خانواده و اجزای جهان آفرینش وجود دارد؛ یعنی آسیب دیدن و واماندگی یکی، تناسب و هماهنگی دیگری را بر هم می زند. بنابراین، آسیب شناسی تحولات خانواده و بررسی جنبه های بحرانی شدن و جدا شدن آن امر، ملزومی است که با سعادت اجتماعی افراد گره خورده است.

پیام متن:

آشنایی با دانش آسیب شناسی خانواده، به تحکیم روابط خانواده می انجامد.

نمونه هایی از آسیب های خانواده

1. عادت های ناپسند

عادت، از ریشه (عود) به معنی برگشت و تکرار گرفته شده که در لغت، به معنای دأب و خوی است و در اصطلاح، امری است که به تکرار در آید و در نفس مستقر شود، چنان که انجام دادن آن خوشایند و ترک آن سخت باشد. بر این اساس، عادت های ناپسند اخلاقی، همانند پرخاشگری، ناسزاگویی، ضرب و جرح، دروغگویی، سخن چینی و عیب جویی نشانه وجود ناهنجاری های عمیق شخصیتی است. این ناهنجاری ها، می تواند، سبب آشفتگی ارتباط و ناهنجاری های اخلاقی شود به نهاد خانواده آسیب برساند. عادت های ناپسند، همان گونه که مانعی بر سر راه سیر و سلوک انسان است، در ارتباط همسران نیز ایجاد اختلال می کند و روابط میان آنها را تیره می سازد. بسیاری از این عادت ها، با خواسته های معقول همسر انسان در تعارض است و به طور ناخودآگاه، سبب کاستن جایگاه شخص می شود و در نتیجه، میان همسران دوری و فاصله می افکند.

پیام متن:

عادت های ناپسند، سدی در برابر ایجاد صمیمت میان همسران است.

2. انفعال در برابر رسانه های سکولار

در گذشته، انسان ها نه تنها از نظر اقتصادی، بلکه از نظر جهان بینی و ایدئولوژی نیز به خانواده و محیط خود وابسته بودند، به تدریج، با پیشرفت تکنولوژی، از قدرت خانواده در ارائه افکار به اعضای خود کاسته شد و رسانه، رهبری فکری جامعه را به عهده گرفت تا زمینه های تأثیرگذاری و نفوذ را از خارج به داخل خانه هدایت کند. رسانه، به عنوان کتاب گویای اجتماع و کانون انتقال افکار، آیینه کارهای زشت و زیبا و جلوه گاه فروتر و برتر است. نیز سرمشق زنده تقلید، منشأ نیروی عظیم تلقین و سرانجام، مظهر اعتبار و اعتماد یا انحراف و اعتلا است.

بی دفاعی افراد در برابر محرک های به نمایش درآمده، آن هم بر اثر نداشتن یک ساختار فکری منظم، روند رو به تزاید جهانی شدن رسانه را با تأکید بر محوریت آن در تولید و تکثیر الگوهای فرهنگی، دامن می زند و در شرایطی که بشر قسمت عمده اطلاعات خود را از راه رسانه ها دریافت می کند، وسایل ارتباط جمعی، ابزاری برای تربیت و تغذیه روان به شمار می روند. تأثیر رسانه بر آداب و عادت های افراد، به اندازه ای است که در چگونگی رفتار فردی و اجتماعی آنان دخیل شده و مجال دخالت اندیشه و عقل را از انسان می گیرد، مانند شکاف ایجاد شده در ارتباط میان همسران که گاه، معلول ارائه تصویر نادرستی از زندگی از راه رسانه های غیراخلاقی و سکولار است، مانند: رواج مصرف گرایی و تجمل پرستی، عادی جلوه دادن اموری چون ارتباط آزادانه زن و مرد، قتل، دزدی و انتقام جویی، تبلیغ مدل های نامناسب و پیرایش های زننده. امام صادق علیه السلام در نکوهش رویارویی با این گونه مناظر می فرماید: «سزاوار نیست بر مؤمن که در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خدا می شود و او قادر بر تغییر آن نیست».

پیام متن:

از پی آمدهای سکولار سالاری رسانه ها، از هم گسیختی کانون خانواده است.

3. اعتیاد

اعتیاد، یک ناهنجاری اجتماعی است که نخستین ضربه را، بر بنیان خانواده وارد می کند و موجب می شود تا فرد، در عمل به تعهدات زندگی خود پای بند نباشد و چون دستِ شکسته ای، بر گردن جامعه سنگینی کند تا جایی که زمینه را برای پیدایش انحراف های بعدی فراهم آورد. اعتیاد، حالتی در فرد ایجاد می کند که خود را از نظر جسمی و روانی به مصرف ماده ای ویژه نیازمند بداند. فرد معتاد، ضمن وابستگی های ایجاد شده، با مسموم کردن خویش و غرق شدن در عالم بی خبری، از این جهان روی برتافته است و در دنیایی میان مرگ و زندگی دست و پا می زند، به گونه ای که به برقراری ارتباط با اطرافیان خود قادر نیست. پرخاشگری های ناشی از اعتیاد و گرفتاری های مادی که این مسئله در پی دارد، گرمی ارتباط را به سردی تبدیل می کند. تربیت نادرست، کم سوادی، بی کاری، دوستان ناباب، کنجکاوی های هدایت نشده، شکست در زندگی، رفاه زدگی و بسیاری عوامل دیگر، از علت های دچار شدن به این بیماری خانمان برانداز هستند. دین مبین اسلام که اصل صیانت نفس را از اصول فطری و واجب می داند، این عمل شخص معتاد را محکوم می کند و آن را خودکشی تدریجی می شمارد. حرمت استفاده از چیزی خبیث و اسراف سرمایه های شخصی و درآمد ملی، از نظر شارع مقدس، لزوم کنترل و پیش گیری از بروز این گرایش های تلخ و اسفبار را آشکار می کند. استفاده از راهکارهای مشروع و تصمیم گیری قاطع فرد معتاد، مبتنی بر ترک همیشگی این کار ناپسند، امید بهبود و نجات او را افزایش می دهد و درهای حیات دوباره را به روی کانون پرمهر و محبت خانواده می گشاید.

پیام متن:

اعتیاد، تخدیر فکر و روان را در پی دارد و در این صورت، مجالی برای اندیشه درباره سامان دادن به خانواده و استحکام بخشیدن به بنای آن، باقی نمی ماند.

4. مقایسه همسر خود با دیگران

مقایسه کردن همسر خویش با دیگران، موجب می شود تا زن و شوهر با بیان کردن پشیمانی از انتخاب خود، همواره در آرزوی رسیدن به شخص رؤیایی خود سیر کنند و با دیدن زندگی های به ظاهر آرام اطرافیان، خود را در زنجیر بهت و حیرت و واماندگی گرفتار سازند. در حقیقت، رفتار اشتباهی مانند مقایسه همسر خود با دیگران، از نظر ظاهری، اخلاقی و رفتاری، رسیدن به بن بستی است که دو طرف بر اثر بالا بردن سطح خواسته های شان از همدیگر و به کار نگرفتن تدبیر لازم در چگونگی رفتار و شیوه مناسب همسرداری، به آن دچار می شوند. «به عقیده برتراندراسل، چنین آسیب هایی در خانواده، معلول این حقیقت است که مردم از زناشویی به دنبال چیزی هستند که نباید جست وجو کنند. بدین معنا که از زندگی مشترک، گمان ها و خواسته های غیرواقعی دارند.» در حالی که اگر زن و شوهر باور داشته باشند که هر انسانی یکتا و منحصر به فرد است و زندگی مشترک هر زوجی نیز منحصر به خود آنهاست، زندگی ظاهری دیگران، آنان را در حسرت یک حیات زناشویی آرمانی قرار نمی دهد. چه بسا که این چشم انداز شگفت انگیز، پشت پرده غم انگیزتری هم داشته باشد. بنابراین، باید زوجین با شناسایی ویژگی های مثبت شخصیتی و پایین آوردن خواسته های خود از هم، داشته ها و توانایی های یکدیگر را همان گونه که هستند، بپذیرند تا در سایه سرمایه های مذهبی و عاطفه عمومی، نگرانی از آینده را برطرف بسازند.

پیام متن:

1. بروز اختلاف در زندگی زناشویی، پدیده ای طبیعی است.

2. همسران باید یکدیگر را همان گونه که هستند، بپذیرند.

3. بیماری مقایسه همسر خود با دیگران، برآمده از سطح توقع بالاست. پس بهتر آن است که با کاستن توقع، راه را بر چنین مقایسه ای ببندیم.

5. چشم چرانی و نگاه های ناروا

قرآن به طور صریح در دو آیه پی در پی از سوره نور، مردان و زنان مؤمن را خطاب قرار می دهد و می فرماید:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ ... قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ ... (نور: 30 و 31)

به مردان مؤمن بگو! دیده های خود را [از نامحرم] فرو بندند... و به زنان مؤمنه بگو! دیده های خود را [از نامحرم] فرو بندند.

از نظر اسلام، در لزوم عفت و ترک نگاه حرام، میان زن و مرد فرقی نیست و حفظ نگاه از مشاهده تمام آنچه نظر کردن به آنها حرام است، لازمه ایمان خوانده می شود، زیرا چشم پاک، مقدمه پاک دامنی و چشم چرانی و بی عفتی، مانع رشد معنوی انسان است و به زندگی خانوادگی آسیب جدی می رساند. در واقع، پی آمدهای ناگوار نگاه های غیرمجاز، زمینه خدشه دار شدن ارتباط زوجین را فراهم و پای بندی به اصول و تعهدهای زناشویی را سست می کند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «نگاه بد، تیری از تیرهای مسموم شیطان است. پس هر کس از ترس خدا آن را ترک کند، خداوند به او ایمانی می بخشد که شیرینی اش را در قلبش احساس می کند».

پیام متن:

چشم دوختن به غیرهمسر، پس از ازدواج، سبب چشم پوشیدن از همسر و زیبایی های او می شود.

6. چشم و هم چشمی

معاشرت برخی افراد خود کم بین یا ظاهربین با گروه های اجتماعی بالاتر از خود و قرار گرفتن آنان در محفل ها و جلسه های کسانی که رفت و آمدهایشان با مخارج گزاف و بیش از اندازه همراه است، ایشان را به حسد یا خشم می افکند. در نتیجه، به تلاش بیرون از توان خود به منظور افزودن بر سطح مادی و ایجاد هماهنگی و هم سنگی با این طبقه ها، کشیده می شوند. تلاش برای تغییر وضع زندگی، به منظور فخرفروشی و ظاهرنمایی و قرار گرفتن در بند این فکر که نباید از دیگران چیزی کمتر داشت، به بروز رفتاری ناپسند چون چشم و هم چشمی دامن می زند. این ویژگی که به گفته دیل کارنگی، در زنان بیشتر است، با از میان رفتن تندرستی روحی، تباه شدن آرامش روانی و درهم شکستن اعصاب همراه است. اگر زن و شوهر شرایط خود و محیط خود را درک کند و باور داشته باشد که خوشبختی حقیقی و رستگاری واقعی، در قناعت، رضایت به داشته ها، شکرگزاری و به دنبال آن، احساس آرامش روحی و آسایش وجدان است، به یقین، این کانون محبت را از قرار گرفتن در آلودگی های منجلاب چشم و هم چشمی حفظ می کنند و آن را از آسیب های ناشی از مقایسه ظواهر زندگی خود با دیگران که به تدریج به متلاشی شدن پایه های حیات زناشویی می انجامد، در امان می دارند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

لا تُباغِضُوا وَلا تُدابِروُا وَ لا تُنافِسُوا وَکُونُوا عِبادَ اللّه ِ اِخْوانا.

دشمنی نکنید و از هم روی مگردانید و (چشم و) هم چشمی مکنید، بندگان خدا، برادران باشید.

پیام متن:

بر اثر چشم و هم چشمی، توان و عمر زن و مرد، به جای آنکه صرف هم دلی و صمیمیت شود، خرج کارهای زیان باری می شود، که از جمله پی آمدهای آن، ایجاد فاصله میان زن و شوهر است.

7. فاش کردن اسرار زندگی مشترک نزد دیگران

زن و شوهر باید در نظر داشته باشند که نباید هنگام برقراری ارتباط با افراد یا رویارویی با پرسش های آنها، اسرار زندگی مشترک شان را به آنها بازگو کنند، مگر در مواردی که احساس نیاز به راهنمایی و پیدا کردن راه حل مناسب، ایشان را به انجام دادن این کار وادار سازد که در این صورت نیز هر کسی شایسته شنیدن این درد دل ها نیست، بلکه انتخاب فردی مناسب، کارآمد، مطمئن و رازدار که قلبش نگاهبان اسرار دیگران باشد، لازم و ضروری است. رازها، امانت هایی هستند که باید حفظ شوند و تا گوینده اجازه نقل آنها را نداده، نباید در جایی مطرح شوند، زیرا آگاهی یافتن بر هر مطلبی که از دو نفر تجاوز کند، به بیش از آن دو نیز منتشر می شود و چه بسا گسترش آن، به تشدید حساسیت ماجرا، افزایش اختلاف های زناشویی و سرانجام، وارد آمدن زیان های جبران ناپذیری بر پیکر خانواده کمک کند. امام صادق علیه السلام می فرماید:

اسرارت، همانند خونت است که در رگ هایت در جریان است، مواظب باش که میان غیر رگ های خودت به جریان نیندازی.

پیام متن:

حفظ اسرار خانوادگی، از حقوق مشترک همسران است و سهل انگاری در آن، آسیب جدی بر خانواده وارد می کند.

فیش‌های سبک زندگی

راه امــــــــــــیـــــــــــن

شکوفاسازی فطرت دینی




پدر و مادر وظیفه شناس باید فرزند خود را از دوران کودکی، با خدای بزرگ آشنا کنند و با زبانی ساده و در خور فهم کودک به او درس ایمان بدهند. مرحوم فلسفی در این باره می گوید:

لازم است، مربی از دوران کودکی حس مسئولیت طفل را در پیشگاه پروردگار بیدار سازد، او را با حس وظیفه شناسی بار آورد، به زبان ساده به او بفهماند که خداوند، تو را در همه حال می بیند و از کارهای بد و خوب تو آگاه است و چیزی از خداوند پنهان نیست. در کارهای خوب، به تو پاداش می دهد و در بدی ها، مجازات می کند.

به این ترتیب، والدین با بیدار کردن فطرت فرزندان، گام بزرگی در شکل گیری زیرساخت های اعتقادی بر می دارند و این خود، مقدمه ای برای تربیت دینی استوار و پیوسته است.


شکلک های محدثه

شکوفاسازی فطرت دینی

پدر و مادر وظیفه شناس باید فرزند خود را از دوران کودکی، با خدای بزرگ آشنا کنند و با زبانی ساده و در خور فهم کودک به او درس ایمان بدهند. مرحوم فلسفی در این باره می گوید:

لازم است، مربی از دوران کودکی حس مسئولیت طفل را در پیشگاه پروردگار بیدار سازد، او را با حس وظیفه شناسی بار آورد، به زبان ساده به او بفهماند که خداوند، تو را در همه حال می بیند و از کارهای بد و خوب تو آگاه است و چیزی از خداوند پنهان نیست. در کارهای خوب، به تو پاداش می دهد و در بدی ها، مجازات می کند.

به این ترتیب، والدین با بیدار کردن فطرت فرزندان، گام بزرگی در شکل گیری زیرساخت های اعتقادی بر می دارند و این خود، مقدمه ای برای تربیت دینی استوار و پیوسته است.

«باید دانست که کودک، پیش از اینکه عقلش به شکوفایی برسد و قادر به درک مطالب علمی باشد، فطرت توحیدی و عواطف اخلاقی در ضمیر او فعلیت دارد و برای پذیرش تربیت، آماده است. لازم است، پدر و مادر به ارزش این فرصت مهم توجه کنند و از بیداری فطرت ایمانی و احساسات کودک، بیشترین استفاده را ببرند و ایمان به خدا و سجایای اخلاقی را در او پرورش دهند. به این ترتیب، بدون حساسیت و ناخوشایندی کودک، پدر و مادر با زبان خود او، مهم ترین معارف دین را در سطح فهم کودک به او بیاموزند و او را به گفتارهای دقیق منطقی، عقلی و اعتقادی آماده کنند».

بر این اساس، مهم ترین عامل شکوفایی فطرت مذهبی کودکان، پرورش درست احساسات آنهاست؛ یعنی به کمک تقویت احساسات دینی در کودکان، فطرت خدایی آنها بیدار شود و کودکان در مسیر دین داری و خداشناسی قرار گیرند. منطق و استدلال های دقیق، نه تنها به کار نمی آید، بلکه چه بسا نتیجه معکوس و زیان بار در پی خواهد داشت.

در این باره آیت الله کاشف الغطاء درباره تربیت مذهبی فرزندش روشی به کار گرفته که می تواند بیان آن روشنگر این موضوع باشد:

ایشان یک شب قبل از اذان صبح، کنار بستر پسرش آمد و او را از خواب بیدار کرد و گفت: برخیز به حرم مولا علی علیه السلام برای عبادت برویم! پسرش چشمان خواب آلودش را مالید و گفت: شما بروید، من هم می آیم. پدر گفت: من ایستاده ام با هم برویم. فرزندش برخاست، وضو گرفت و به اتفاق روانه شدند. جلو در حرم، فقیری نشسته و دست نیاز به سوی مردم دراز می کرد. پدر از پسر پرسید: فرزندم! این مرد برای چه در اینجا نشسته است؟ گفت: برای گدایی و دریافت کمک از مردم. دوباره پرسید: فکر می کنی چقدر پول از این راه به دست می آورد؟ گفت: به طور قطع نمی توان پیش بینی کرد، شاید مبلغی عایدش بشود و شاید هم دست خالی برگردد. پدر که زمینه را برای گفتن مطلب مورد نظر خود آماده دید، گفت: پسرم! ببین این مرد فقیر، برای به دست آوردن اندکی منفعت دنیایی احتمالی که یقین هم به آن ندارد، در این هنگام شب، اینجا آمده و دستش را دراز کرده است. اگر تو واقعا به ثواب هایی که خداوند برای سحرخیزی و نماز شب خواندن معیّن فرموده، یقین داری و گفته های ائمه طاهرین علیهم السلام را باور کرده ای، چرا در انجام دادن آن سستی به خود راه می دهی؟.

در واقع، این پدر دانشمند و الگو، صحنه ای پدید آورد که فطرت دینی را در ذهن فرزندش بیدار کرد، به گونه ای که فرزندش تا آخر عمر، سحرخیزی و تهجد و نماز شب خواندن را ترک نکرد.

پیام متن:

1. والدین با بیدار کردن فطرت دینی کودکان، گام بزرگی در شکل گیری زیرساخت های اعتقادی فرزندانشان بر می دارند.

2. مهم ترین عامل شکوفایی فطرت مذهبی کودکان، پرورش درست احساسات آنهاست.

2. توجه به تفاوت های فردی

همان گونه که بچه ها از نظر ظاهر با هم متفاوت هستند، از نظر ویژگی های روحی و روانی نیز تفاوت دارند برخی از آنها پرحرف، برخی کم حرف هستند. برخی پر جنب و جوش و برخی تنبل هستند. برخی زودفهم و برخی دیرفهم هستند. برخی خونگرم و برخی خونسردند. برخی زودجوش و برخی دیرجوش اند و برخی اهل قهر و برخی اهل آشتی اند. از دیگر وظایف والدین است است که در دعوت و آموزش فرزندان به نماز، به این گونه گونی روحیه ها و احساس ها در فرزندان به نیکی توجه شود.

3. آموزش تدریجی و به فراخور سن افراد

یکی از نکته های مهم در امر آموزش، یاددهی گام به گام مسائل دینی و عبادی به فرزندان است. برای نمونه، امام باقر علیه السلام می فرماید:

در سه سالگی کلمه توحید [لااله الااللّه ] را به طفل بیاموزید. در چهار سالگی [محمد رسول اللّه [را به او یاد دهید. در پنج سالگی رویش را به قبله متوجه کنید و بگویید سر به سجده بگذارد. در شش سالگی رکوع و سجده را به او بیاموزید و در هفت سالگی بگویید دست و روی بشوید و نماز بگذارد.

همچنین رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

به فرزندان خود در هفت سالگی امر کنید که نماز بخوانند، آنها را تنبیه نکنید، ولی در سن ده سالگی اگر به حرف تان گوش نداد و نماز نخواند، آنها را تنبیه کنید.

از این سخنان ارزشمند، در می یابیم که پیشوایان معصوم علیهم السلام تا چه اندازه برای آموزش گام به گام و بهنگام در امور دینی و عبادی اهمیت می گذاردند.

البته تنبیه کودک باید از نصیحت و موعظه و در صورت سرپیچی کردن کودک، آن هم در دوره خاصی به روش های گوناگون انجام پذیرد. برای نمونه، پدر با مادر در مرحله نخست به عنوان تنبیه می تواند، به فرزند خود بگوید: این کار تو را دوست ندارم، اگر این گفتار نتیجه نداد، در مرحله دوم می تواند، با فرزند خود بنا بر شرایط قهر کند یا او را از بعضی چیزهایی که به آن علاقه مند است، محروم سازد. در نهایت می تواند، با ظرافت ویژه ای اندکی او را تنبیه کند، به گونه ای که هم فرزندش تنبیه شود و هم با مشکلات جسمی و روانی روبه رو نشود و هم پدر یا مادر دچار مشکلات شرعی مانند «دیه» نشود.

همچنین بهتر است، همه آموزش ها در زمان مناسبی انجام پذیرد که هم والدین و هم فرزندان، آمادگی لازم برای آموختن و فراگیری داشته باشند، برای نمونه: زمانی که بچه ها مشغول بازی و تفریح هستند یا برنامه مورد علاقه خود را تماشا می کنند یا میان جمعی از دوستان خود حضور دارند، آنها را به فراگیری نماز نخوانند. در این باره رفتار امام خمینی رحمهم الله بسیار آموزنده است. یکی از دختران امام می گوید: «امام رحمه الله از نیم ساعت به ظهر مانده، وضو می گرفتند و مشغول به نماز می شدند. ما هم داخل حیاط بازی می کردیم، یک مرتبه هم نیامدند صدا کنند، که دخترها بایستنید برای نماز، یا بیایید پشت سر من نماز بخوانید و...».

پیام متن:

آموزش به هنگام کارهای عبادی به فرزندان، باید بر اساس زمان سنجی، درک شرایط روحی آنان و گام به گام باشد.

4. آموزش در مکان مناسب

والدین آگاه، باید برای آموزش نماز به فرزندان، به مکان آموزش نیز دقت کنند؛ زیرا هر اندازه مکان های آموزشی مقدس تر و معنوی تر باشد، امکان فراگیری ژرف و بهتر فراهم تر است. فرصت هایی که در سفر به اماکن متبرکه و مقدس دست می دهد، بهترین لحظه ها برای آموختن احکام و معارف نماز است. همچنین برای اینکه محیط خانه نیز برای آموزش نماز مناسب باشد، بهتر است فضای عمومی خانه را در همه حال معنوی نگاه داشت. نصب تابلوهایی از آیه های قرآن، احادیث، شعرهای مذهبی و دینی، تصاویر اماکن مقدسه و نیز پخش اذان و نیایش، در ایجاد فضای معنوی در خانه تأثیرگذار خواهد بود. با این حال، گاهی برخی والدین، بدون توجه به این نکته، محیط خانه را به سویی می برند که شوق فرزندان به نماز از میان می رود یا از رغبت آنان کاسته می شود. چگونه ممکن است، در خانه ای که نوارهای موسیقی مبتذل گوش داده می شود یا فیلم های گمراه کننده به نمایش در می آید، فرزندان گرایشی خودجوش یا آسان به یادگیری نماز داشته باشند.

پیام متن:

ایجاد فضایی هماهنگ با نماز، در جذب فرزندان به دنیای نماز، تأثیر بسزایی دارد.

5. داشتن صبر و حوصله کافی در آموزش

پدر و مادر وظیفه دارند، با آرامش و حوصله کافی، در تربیت و اصلاح رفتار و فرزندان خود بکوشند، به پرسش های آنان با دقت پاسخ دهند و از تکرار آن خسته نشوند تا قدرت فراگیری فرزندان افزایش یابد. آورده اند که روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می خواست نماز بخواند، امام حسین علیه السلام که کودکی خردسال بود، پهلوی آن حضرت ایستاده بود. وقتی پیامبر می خواست تکبیر بگوید، امام حسین علیه السلام نتوانست تکبیر بگوید. رسول خدا صلی الله علیه و آله با صبر و حوصله هفت مرتبه ذکر تکبیر را تکرار کرد تا امام حسین علیه السلام توانست اللّه اکبر را بر زبان جاری سازد».

پیام متن:

از شرط های اصلی تأثیرگذاری والدین در پرورش عبادی فرزندان، صبر و حوصله است، زیرا کج خلقی و عصبانیت، سبب بیزاری فرزندان از کارهای عبادی و مذهبی می شود.

جایگاه والای خانواده در اسلام


پی ریزی شالوده خانواده، به مانند هر امر اندیشیده اسلامی، با تحقیق، دقت و توجه همراه است که نمی توان آن را باری به هر جهت برپا کرد و ساختنِ خانواده، یعنی دوست داشتنی ترین بنای ارجمند نزد خداوند را که مراقبت از آن نشانه دین داری است، نمی توان سطحی و ساده انگاشت. در قانون اساسی آمده است که همه مقررات مربوط به خانواده، باید در جهت پاسداری از قداست باشد و ارتباط این واحد اجتماعی، بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی استوار شود. تبیین شفاف اسلام بر کارآمدی این سلول حیاتی جامعه، تنظیم سرپرستی سعادت بخش به قیمومیت مرد است که مسئولیت اداره زندگی را با آمیزه های از تعهد و کفالت بر عهده دارد و هرگونه سهل انگاری در آن، کوتاهی در وظیفه الهی است. حضرت رسول اکرم در این باره می فرماید: «خداوند از هر کس درباره زیر دستش می پرسد، که آیا آن را نگه داشته یا تباه گذاشته است، تا آن جا که از مرد (هم) درباره خانواده اش می پرسد». سفارش های مکرر اسلام به همسران و تقسیم وظایف آنان، نقطه عطف تمهیداتی است که در این زمینه پیش بینی شده است.


شکلک های محدثه

جایگاه والای خانواده در اسلام

پی ریزی شالوده خانواده، به مانند هر امر اندیشیده اسلامی، با تحقیق، دقت و توجه همراه است که نمی توان آن را باری به هر جهت برپا کرد و ساختنِ خانواده، یعنی دوست داشتنی ترین بنای ارجمند نزد خداوند را که مراقبت از آن نشانه دین داری است، نمی توان سطحی و ساده انگاشت. در قانون اساسی آمده است که همه مقررات مربوط به خانواده، باید در جهت پاسداری از قداست باشد و ارتباط این واحد اجتماعی، بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی استوار شود. تبیین شفاف اسلام بر کارآمدی این سلول حیاتی جامعه، تنظیم سرپرستی سعادت بخش به قیمومیت مرد است که مسئولیت اداره زندگی را با آمیزه های از تعهد و کفالت بر عهده دارد و هرگونه سهل انگاری در آن، کوتاهی در وظیفه الهی است. حضرت رسول اکرم در این باره می فرماید: «خداوند از هر کس درباره زیر دستش می پرسد، که آیا آن را نگه داشته یا تباه گذاشته است، تا آن جا که از مرد (هم) درباره خانواده اش می پرسد». سفارش های مکرر اسلام به همسران و تقسیم وظایف آنان، نقطه عطف تمهیداتی است که در این زمینه پیش بینی شده است.

پیام متن:

1. تحکیم بنای خانواده، در عمل کردن به دستورهای هدایت گر دین است.

2. سهل انگاری در اداره زندگی مشترک، تباه کردن خانواده است و سبب ریزش بنای آن می شود.

چیستی آسیب شناسی

آسیب شناسی، دانشی است که به مطالعه بی نظمی ها، نابسامانی ها، مشکلات و اختلاف های موجود در هر امری می پردازد. مبنای آسیب شناسی خانواده، به عنوان شاخه ای از این علم، شباهتی است که برخی اندیشمندان، میان ارگانیسم زیستی و خانواده قائل شده اند. به عقیده آنها، همان گونه که ارگانیسم، در جریان رشد، سلامت، بیماری، پی آمدها و اختلال های گوناگون است، خانواده نیز چنین وضعیتی دارد و کلمه آسیب یا درد، بر آن نیز صدق می کند. هر چند میان بیماری بدنی و بی ثباتی زندگی مشترک، تفاوت هاست. هدف و مقصود آسیب شناسی خانواده، شناخت و بررسی علت ها و انگیزه های اختلاف در خانواده، پیش گیری از بروز آنها با روش های معقول و جلوگیری از بازگشت زمینه ها با درمان مناسب است. ضرورت پرداختن به شناسایی عوامل تهدید کننده و طبقه بندی شاخص ها، به سبب رابطه های تعریف شده ای است که میان اعضای خانواده و اجزای جهان آفرینش وجود دارد؛ یعنی آسیب دیدن و واماندگی یکی، تناسب و هماهنگی دیگری را بر هم می زند. بنابراین، آسیب شناسی تحولات خانواده و بررسی جنبه های بحرانی شدن و جدا شدن آن امر، ملزومی است که با سعادت اجتماعی افراد گره خورده است.

پیام متن:

آشنایی با دانش آسیب شناسی خانواده، به تحکیم روابط خانواده می انجامد.

نمونه هایی از آسیب های خانواده

1. عادت های ناپسند

عادت، از ریشه (عود) به معنی برگشت و تکرار گرفته شده که در لغت، به معنای دأب و خوی است و در اصطلاح، امری است که به تکرار در آید و در نفس مستقر شود، چنان که انجام دادن آن خوشایند و ترک آن سخت باشد. بر این اساس، عادت های ناپسند اخلاقی، همانند پرخاشگری، ناسزاگویی، ضرب و جرح، دروغگویی، سخن چینی و عیب جویی نشانه وجود ناهنجاری های عمیق شخصیتی است. این ناهنجاری ها، می تواند، سبب آشفتگی ارتباط و ناهنجاری های اخلاقی شود به نهاد خانواده آسیب برساند. عادت های ناپسند، همان گونه که مانعی بر سر راه سیر و سلوک انسان است، در ارتباط همسران نیز ایجاد اختلال می کند و روابط میان آنها را تیره می سازد. بسیاری از این عادت ها، با خواسته های معقول همسر انسان در تعارض است و به طور ناخودآگاه، سبب کاستن جایگاه شخص می شود و در نتیجه، میان همسران دوری و فاصله می افکند.

پیام متن:

عادت های ناپسند، سدی در برابر ایجاد صمیمت میان همسران است.

2. انفعال در برابر رسانه های سکولار

در گذشته، انسان ها نه تنها از نظر اقتصادی، بلکه از نظر جهان بینی و ایدئولوژی نیز به خانواده و محیط خود وابسته بودند، به تدریج، با پیشرفت تکنولوژی، از قدرت خانواده در ارائه افکار به اعضای خود کاسته شد و رسانه، رهبری فکری جامعه را به عهده گرفت تا زمینه های تأثیرگذاری و نفوذ را از خارج به داخل خانه هدایت کند. رسانه، به عنوان کتاب گویای اجتماع و کانون انتقال افکار، آیینه کارهای زشت و زیبا و جلوه گاه فروتر و برتر است. نیز سرمشق زنده تقلید، منشأ نیروی عظیم تلقین و سرانجام، مظهر اعتبار و اعتماد یا انحراف و اعتلا است.

بی دفاعی افراد در برابر محرک های به نمایش درآمده، آن هم بر اثر نداشتن یک ساختار فکری منظم، روند رو به تزاید جهانی شدن رسانه را با تأکید بر محوریت آن در تولید و تکثیر الگوهای فرهنگی، دامن می زند و در شرایطی که بشر قسمت عمده اطلاعات خود را از راه رسانه ها دریافت می کند، وسایل ارتباط جمعی، ابزاری برای تربیت و تغذیه روان به شمار می روند. تأثیر رسانه بر آداب و عادت های افراد، به اندازه ای است که در چگونگی رفتار فردی و اجتماعی آنان دخیل شده و مجال دخالت اندیشه و عقل را از انسان می گیرد، مانند شکاف ایجاد شده در ارتباط میان همسران که گاه، معلول ارائه تصویر نادرستی از زندگی از راه رسانه های غیراخلاقی و سکولار است، مانند: رواج مصرف گرایی و تجمل پرستی، عادی جلوه دادن اموری چون ارتباط آزادانه زن و مرد، قتل، دزدی و انتقام جویی، تبلیغ مدل های نامناسب و پیرایش های زننده. امام صادق علیه السلام در نکوهش رویارویی با این گونه مناظر می فرماید: «سزاوار نیست بر مؤمن که در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خدا می شود و او قادر بر تغییر آن نیست».

پیام متن:

از پی آمدهای سکولار سالاری رسانه ها، از هم گسیختی کانون خانواده است.

3. اعتیاد

اعتیاد، یک ناهنجاری اجتماعی است که نخستین ضربه را، بر بنیان خانواده وارد می کند و موجب می شود تا فرد، در عمل به تعهدات زندگی خود پای بند نباشد و چون دستِ شکسته ای، بر گردن جامعه سنگینی کند تا جایی که زمینه را برای پیدایش انحراف های بعدی فراهم آورد. اعتیاد، حالتی در فرد ایجاد می کند که خود را از نظر جسمی و روانی به مصرف ماده ای ویژه نیازمند بداند. فرد معتاد، ضمن وابستگی های ایجاد شده، با مسموم کردن خویش و غرق شدن در عالم بی خبری، از این جهان روی برتافته است و در دنیایی میان مرگ و زندگی دست و پا می زند، به گونه ای که به برقراری ارتباط با اطرافیان خود قادر نیست. پرخاشگری های ناشی از اعتیاد و گرفتاری های مادی که این مسئله در پی دارد، گرمی ارتباط را به سردی تبدیل می کند. تربیت نادرست، کم سوادی، بی کاری، دوستان ناباب، کنجکاوی های هدایت نشده، شکست در زندگی، رفاه زدگی و بسیاری عوامل دیگر، از علت های دچار شدن به این بیماری خانمان برانداز هستند. دین مبین اسلام که اصل صیانت نفس را از اصول فطری و واجب می داند، این عمل شخص معتاد را محکوم می کند و آن را خودکشی تدریجی می شمارد. حرمت استفاده از چیزی خبیث و اسراف سرمایه های شخصی و درآمد ملی، از نظر شارع مقدس، لزوم کنترل و پیش گیری از بروز این گرایش های تلخ و اسفبار را آشکار می کند. استفاده از راهکارهای مشروع و تصمیم گیری قاطع فرد معتاد، مبتنی بر ترک همیشگی این کار ناپسند، امید بهبود و نجات او را افزایش می دهد و درهای حیات دوباره را به روی کانون پرمهر و محبت خانواده می گشاید.

پیام متن:

اعتیاد، تخدیر فکر و روان را در پی دارد و در این صورت، مجالی برای اندیشه درباره سامان دادن به خانواده و استحکام بخشیدن به بنای آن، باقی نمی ماند.

4. مقایسه همسر خود با دیگران

مقایسه کردن همسر خویش با دیگران، موجب می شود تا زن و شوهر با بیان کردن پشیمانی از انتخاب خود، همواره در آرزوی رسیدن به شخص رؤیایی خود سیر کنند و با دیدن زندگی های به ظاهر آرام اطرافیان، خود را در زنجیر بهت و حیرت و واماندگی گرفتار سازند. در حقیقت، رفتار اشتباهی مانند مقایسه همسر خود با دیگران، از نظر ظاهری، اخلاقی و رفتاری، رسیدن به بن بستی است که دو طرف بر اثر بالا بردن سطح خواسته های شان از همدیگر و به کار نگرفتن تدبیر لازم در چگونگی رفتار و شیوه مناسب همسرداری، به آن دچار می شوند. «به عقیده برتراندراسل، چنین آسیب هایی در خانواده، معلول این حقیقت است که مردم از زناشویی به دنبال چیزی هستند که نباید جست وجو کنند. بدین معنا که از زندگی مشترک، گمان ها و خواسته های غیرواقعی دارند.» در حالی که اگر زن و شوهر باور داشته باشند که هر انسانی یکتا و منحصر به فرد است و زندگی مشترک هر زوجی نیز منحصر به خود آنهاست، زندگی ظاهری دیگران، آنان را در حسرت یک حیات زناشویی آرمانی قرار نمی دهد. چه بسا که این چشم انداز شگفت انگیز، پشت پرده غم انگیزتری هم داشته باشد. بنابراین، باید زوجین با شناسایی ویژگی های مثبت شخصیتی و پایین آوردن خواسته های خود از هم، داشته ها و توانایی های یکدیگر را همان گونه که هستند، بپذیرند تا در سایه سرمایه های مذهبی و عاطفه عمومی، نگرانی از آینده را برطرف بسازند.

پیام متن:

1. بروز اختلاف در زندگی زناشویی، پدیده ای طبیعی است.

2. همسران باید یکدیگر را همان گونه که هستند، بپذیرند.

3. بیماری مقایسه همسر خود با دیگران، برآمده از سطح توقع بالاست. پس بهتر آن است که با کاستن توقع، راه را بر چنین مقایسه ای ببندیم.

5. چشم چرانی و نگاه های ناروا

قرآن به طور صریح در دو آیه پی در پی از سوره نور، مردان و زنان مؤمن را خطاب قرار می دهد و می فرماید:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ ... قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ ... (نور: 30 و 31)

به مردان مؤمن بگو! دیده های خود را [از نامحرم] فرو بندند... و به زنان مؤمنه بگو! دیده های خود را [از نامحرم] فرو بندند.

از نظر اسلام، در لزوم عفت و ترک نگاه حرام، میان زن و مرد فرقی نیست و حفظ نگاه از مشاهده تمام آنچه نظر کردن به آنها حرام است، لازمه ایمان خوانده می شود، زیرا چشم پاک، مقدمه پاک دامنی و چشم چرانی و بی عفتی، مانع رشد معنوی انسان است و به زندگی خانوادگی آسیب جدی می رساند. در واقع، پی آمدهای ناگوار نگاه های غیرمجاز، زمینه خدشه دار شدن ارتباط زوجین را فراهم و پای بندی به اصول و تعهدهای زناشویی را سست می کند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «نگاه بد، تیری از تیرهای مسموم شیطان است. پس هر کس از ترس خدا آن را ترک کند، خداوند به او ایمانی می بخشد که شیرینی اش را در قلبش احساس می کند».

پیام متن:

چشم دوختن به غیرهمسر، پس از ازدواج، سبب چشم پوشیدن از همسر و زیبایی های او می شود.

6. چشم و هم چشمی

معاشرت برخی افراد خود کم بین یا ظاهربین با گروه های اجتماعی بالاتر از خود و قرار گرفتن آنان در محفل ها و جلسه های کسانی که رفت و آمدهایشان با مخارج گزاف و بیش از اندازه همراه است، ایشان را به حسد یا خشم می افکند. در نتیجه، به تلاش بیرون از توان خود به منظور افزودن بر سطح مادی و ایجاد هماهنگی و هم سنگی با این طبقه ها، کشیده می شوند. تلاش برای تغییر وضع زندگی، به منظور فخرفروشی و ظاهرنمایی و قرار گرفتن در بند این فکر که نباید از دیگران چیزی کمتر داشت، به بروز رفتاری ناپسند چون چشم و هم چشمی دامن می زند. این ویژگی که به گفته دیل کارنگی، در زنان بیشتر است، با از میان رفتن تندرستی روحی، تباه شدن آرامش روانی و درهم شکستن اعصاب همراه است. اگر زن و شوهر شرایط خود و محیط خود را درک کند و باور داشته باشد که خوشبختی حقیقی و رستگاری واقعی، در قناعت، رضایت به داشته ها، شکرگزاری و به دنبال آن، احساس آرامش روحی و آسایش وجدان است، به یقین، این کانون محبت را از قرار گرفتن در آلودگی های منجلاب چشم و هم چشمی حفظ می کنند و آن را از آسیب های ناشی از مقایسه ظواهر زندگی خود با دیگران که به تدریج به متلاشی شدن پایه های حیات زناشویی می انجامد، در امان می دارند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

لا تُباغِضُوا وَلا تُدابِروُا وَ لا تُنافِسُوا وَکُونُوا عِبادَ اللّه ِ اِخْوانا.

دشمنی نکنید و از هم روی مگردانید و (چشم و) هم چشمی مکنید، بندگان خدا، برادران باشید.

پیام متن:

بر اثر چشم و هم چشمی، توان و عمر زن و مرد، به جای آنکه صرف هم دلی و صمیمیت شود، خرج کارهای زیان باری می شود، که از جمله پی آمدهای آن، ایجاد فاصله میان زن و شوهر است.

7. فاش کردن اسرار زندگی مشترک نزد دیگران

زن و شوهر باید در نظر داشته باشند که نباید هنگام برقراری ارتباط با افراد یا رویارویی با پرسش های آنها، اسرار زندگی مشترک شان را به آنها بازگو کنند، مگر در مواردی که احساس نیاز به راهنمایی و پیدا کردن راه حل مناسب، ایشان را به انجام دادن این کار وادار سازد که در این صورت نیز هر کسی شایسته شنیدن این درد دل ها نیست، بلکه انتخاب فردی مناسب، کارآمد، مطمئن و رازدار که قلبش نگاهبان اسرار دیگران باشد، لازم و ضروری است. رازها، امانت هایی هستند که باید حفظ شوند و تا گوینده اجازه نقل آنها را نداده، نباید در جایی مطرح شوند، زیرا آگاهی یافتن بر هر مطلبی که از دو نفر تجاوز کند، به بیش از آن دو نیز منتشر می شود و چه بسا گسترش آن، به تشدید حساسیت ماجرا، افزایش اختلاف های زناشویی و سرانجام، وارد آمدن زیان های جبران ناپذیری بر پیکر خانواده کمک کند. امام صادق علیه السلام می فرماید:

اسرارت، همانند خونت است که در رگ هایت در جریان است، مواظب باش که میان غیر رگ های خودت به جریان نیندازی.

پیام متن:

حفظ اسرار خانوادگی، از حقوق مشترک همسران است و سهل انگاری در آن، آسیب جدی بر خانواده وارد می کند.


توجه به چگونگی و اندازه تنبیه


تنبیه [بدنی]، گران ترین و در عین حال، کم اثرترین ابزار یادگیری و اصلاح رفتار است. تکالیف زیاد، به ویژه جریمه کردن، از ارزش یادگیری تهی است و سبب بی میلی تحصیلی می شود. در تنبیه، باید عمل کودک نکوهش شود، نه شخصیت او.

در تنبیه، نباید زیاده روی کرد، چون اثر خود را از دست می دهد.

تنبیه در جمع، اثر مخرب، ولی تشویق در جمع، اثر مثبت دارد.

سرزنش و تحقیر، امنیت خاطر را از کودک می گیرد.

تنبیه، شخصیت کودک را در هم می کوبد.

زیاده روی در تنبیه، سبب برانگیخته شدن حس سرکشی در کودک خواهد شد.

وقتی لازم است کودک تنبیه شود، بهتر است تا حد امکان تنبیه هایی غیر از تنبیه بدنی به کار بگیریم، مانند قهر کردن (بی توجه بودن). البته طول مدت قهر نباید طولانی باشد. در تنبیه و سرزنش و حتی نصیحت کردن، نباید زیاده روی کرد که در این صورت، بر لجاجت طفل افزوده می شود و اثر سرزنش و نصیحت و تنبیه نیز از میان می رود. تنبیه بدنی و زیاده روی در آن، کودک را ترسو و تسلیم طلب بار می آورد.

سفارش می شود از تنبیه بدنی تا آن جا که ممکن است
، استفاده نشود و تنها در موارد بسیار نادر و ویژه به کار گرفته شود. ضمن آنکه، در آن زیاده روی نشود.

در نخستین سال ها، تا حد امکان نباید به تنبیه رو آورد یا در آن زیاده روی کرد، به ویژه نباید از تنبیه بدنی استفاده کرد در این سنین، تشویق مؤثرتر است و کارایی بیشتری دارد. در این سنین، تنبیه زیاد، کودک را غیرفعال و غیرکنجکاو می سازد و زمینه را برای بسیاری از مشکلات رفتاری او در آینده فراهم می آورد.

برخی از انواع تنبیه وجود دارد که هرگز نباید از آنها استفاده شود مانند، تحقیر، اهانت، به کار بردن واژه های نیش دار و گاه رکیک و طعنه زدن که آثار بسیار زیان بار بر شخصیت روحی کودک دارد و چه بسا تربیت او را به کلی مختل می سازد؛ یعنی با ایجاد لجاجت، گستاخی یا خرد شدن شخصیت، او را به سوی بی قیدی و لا ابالی گری و تربیت ناپذیری می کشاند.

شکلک های محدثه

توجه به چگونگی و اندازه تنبیه

تنبیه [بدنی]، گران ترین و در عین حال، کم اثرترین ابزار یادگیری و اصلاح رفتار است. تکالیف زیاد، به ویژه جریمه کردن، از ارزش یادگیری تهی است و سبب بی میلی تحصیلی می شود. در تنبیه، باید عمل کودک نکوهش شود، نه شخصیت او.

در تنبیه، نباید زیاده روی کرد، چون اثر خود را از دست می دهد.

تنبیه در جمع، اثر مخرب، ولی تشویق در جمع، اثر مثبت دارد.

سرزنش و تحقیر، امنیت خاطر را از کودک می گیرد.

تنبیه، شخصیت کودک را در هم می کوبد.

زیاده روی در تنبیه، سبب برانگیخته شدن حس سرکشی در کودک خواهد شد.

وقتی لازم است کودک تنبیه شود، بهتر است تا حد امکان تنبیه هایی غیر از تنبیه بدنی به کار بگیریم، مانند قهر کردن (بی توجه بودن). البته طول مدت قهر نباید طولانی باشد. در تنبیه و سرزنش و حتی نصیحت کردن، نباید زیاده روی کرد که در این صورت، بر لجاجت طفل افزوده می شود و اثر سرزنش و نصیحت و تنبیه نیز از میان می رود. تنبیه بدنی و زیاده روی در آن، کودک را ترسو و تسلیم طلب بار می آورد.

سفارش می شود از تنبیه بدنی تا آن جا که ممکن است، استفاده نشود و تنها در موارد بسیار نادر و ویژه به کار گرفته شود. ضمن آنکه، در آن زیاده روی نشود.

در نخستین سال ها، تا حد امکان نباید به تنبیه رو آورد یا در آن زیاده روی کرد، به ویژه نباید از تنبیه بدنی استفاده کرد در این سنین، تشویق مؤثرتر است و کارایی بیشتری دارد. در این سنین، تنبیه زیاد، کودک را غیرفعال و غیرکنجکاو می سازد و زمینه را برای بسیاری از مشکلات رفتاری او در آینده فراهم می آورد.

برخی از انواع تنبیه وجود دارد که هرگز نباید از آنها استفاده شود مانند، تحقیر، اهانت، به کار بردن واژه های نیش دار و گاه رکیک و طعنه زدن که آثار بسیار زیان بار بر شخصیت روحی کودک دارد و چه بسا تربیت او را به کلی مختل می سازد؛ یعنی با ایجاد لجاجت، گستاخی یا خرد شدن شخصیت، او را به سوی بی قیدی و لا ابالی گری و تربیت ناپذیری می کشاند.

تشویق و تنبیه

تشویق و تنبیه، دو اهرم بسیار مهم برای کنترل، تعدیل و تقویت رفتار انسان است. همه انسان ها به طور فطری، نیاز دارند که در جایگاه خود به آنان توجه و از آنان تقدیر شود.

اعتماد به نفس و عزت نفس

ایجاد اعتماد به نفس، یکی از مؤثرترین عوامل برای جهت دهی مثبت به احساسات کودک است. رفتار آزاد منشانه و محترمانه و درک احساسات کودک، سبب می شود که او احساس قدر و ارزش کند. عزت نفس، سبب بهره وری فرد از نیروی تفکر و به کارگیری آن در امور زندگی است.

احساس لیاقت، بازتاب اعتماد به نفس است.

بر اثر دلگرمی، عزت نفس در شخص افزایش می یابد.

همه انحراف ها و اختلاف های رفتاری، در نتیجه زیان دیدن و لکه دار شدن عزت نفس افراد است.

تکیه بر توانایی های شخص، وسیله ای برای پیشرفت و حرکت اوست.

ایجاد امنیت خاطر، زمینه حرکت و خلاقیت ذهنی کودک را فراهم می کند.

احساس بی لیاقتی و حقارت، سبب راکد شدن جریان فکری و رکود ذهنی فرد می شود.

یکی از مهم ترین ویژگی های عزت نفس، خلاقیت در ظهور و گرایش های مثبت در فرد است.

کودک و شخصیت

یکی از راه های شخصیت دادن به کودک، سلام کردن به اوست.

خانواده، اساسی ترین بستر رشد شخصیت مطلوب کودکان و نوجوانان است.

الگوهای محبوب بچه ها، بزرگسالانی هستند که شخصیت آنها، آمیزه ای از محبت و عطوفت است و هرگز پرخاش نمی کنند.

موقعیت سنجی در تربیت کودک

رعایت این اصل که در چه زمانی چه چیزی را باید به کودک آموخت، سبب موفقیت اولیا و مربیان در امر آموزش خواهد شد.

باید زمانی به سخن گفتن با کودک لب گشود که کودک علاقه مند به شنیدن باشد.

کودک، همچون گلی است که در موقعیت مناسب و زمینه مساعد شکوفا می شود و اگر زودتر از موقع باز شود، به زودی پژمرده خواهد شد.

مناسب ترین زمان برای درخواست از کودک، هنگامی است که زمینه های احساس نیاز و علاقه به انجام دادن کاری را در آنها مشاهده کنیم.

تا زمانی که رفتار با کودک همراه با تفاهم نباشد، نفوذ در وی ناممکن است.

پرهیز از زورگویی در تربیت

در امر تعلیم و تربیت روح لطیف انسان، عامل زور، ناموفق است. همان گونه که غنچه گل با زور و فشار شکوفا نمی شود.

رفتار محبت آمیز با کودک

اگر کودکان احساس کنند تحت فشار یا اجبار نیستند، از کار خلاف خود دست بر می دارند.

استفاده از صبر و سکوت به موقع

برای برقراری ارتباط مثبت با فرزندان، افزون بر کلام، صبر و سکوت نیز لازم است.

احترام متقابل

برای برقراری ارتباط درست با کودکان و نوجوانان، باید کار را با نشان دادن احترام متقابل به آنان شروع کرد.

کودکی کردن کودک

کودک باید در دوران کودکی، به قدر کافی کودکی کند. هرگونه شتاب زدگی کودکانه برای خروج زودرس از این مرحله، رشدیافتگی و بزرگ منشی او را با تأخیر روبه رو می کند.

ناکامی های سازنده

ناکامی کودک به اندازه و به تناسب ظرفیت تحمل او، نه تنها از رشد و تعالی او نمی کاهد، پرورش و تقویت اراده و پشتکار او را نیز موجب می شود.

تربیت واقع گرایانه کودک، نه سلیقه ای

گاهی می بینیم که پدر و مادری می خواهند، فرزند خود را به آن چیزی وادار کنند که خود دوست داشتند انجام دهند، اما موفق نشدند. این یعنی، نوعی سوءاستفاده از کودک و به بند کشیدن روان و بازیچه قرار دادن او به منظور تحقق خواسته های سرکوب شده خود.

نتیجه: «پدران و مادران، ناخواسته از فرزندان خود چیزی همانند خود می سازند و این کار را تربیت می نامند».

به گفته جبران خلیل جبران:

شما می توانید، مهر خود را به کودکان بدهید، ولی نباید اندیشه و سلیقه و آرزوی خود را به آنها بدهید. شما می توانید، جسم و تن آنها را در خانه نگاه دارید، ولی روح آنها باید در گستره ای از وسعت آینده پرورش یابد. شما می توانید، بکوشید مانند آنها باشید، ولی نکوشید تا آنها را مانند خود کنید؛ زیرا زندگی واپس نمی رود و در بند دیروز نمی ماند. ما مالک فرزندان خود نیستیم، ما محافظ آنها هستیم.

تربیت دینی فرزند

مهم ترین بخش تربیت، در خودشکوفایی، خودگستری و خودشناسی است که اینها همه، مقدمه ای برای خداشناسی است.

کودکان باید در متن جنجال ها و هیاهوی زندگی روزانه، لحظه هایی را برای خلوت کردن با خود، ارتباط با خالق خود و تمرین دعا و نیایش برای بیان نیازهایشان با خداوند متعال داشته باشند.

باید دانست که منشأ تربیت، تنها ارائه درستی ها به کودک نیست، بلکه ایجاد عشق و رغبت به درستی ها نیز هست.

محبت عملی به کودک

در دوست داشتن، محبت کردن و احترام گذاشتن به فرزندان، نباید فقط به الفاظ زیبا و کلمات خوب بسنده کرد، بلکه باید کوشید در این مفاهیم در قالب رفتارهایی چون توجه کردن، گوش دادن، در آغوش کشیدن، تأیید کردن و اهمیت دادن به گفتار کودک و نشان داده شود.

آشنا کردن کودک با مسائل و مشکلات زندگی

آگاه شدن کودکان از اموری چون مرگ، بیماری، رنج، ناکامی و ناامنی می تواند، آنها را در شناخت درست زندگی و درک قدر و ارزش سلامتی، آسایش، لذت و امنیت یاری رساند.

آگاه شدن کودکان از مرگ عزیزان و چگونگی مقابله با این رویداد، یکی از نیازهای اساسی آنها برای کسب مهارت های بهداشت روانی است.

پاسخ گویی درست به کودک

پرسش های کودکان را جدی بگیرید و پیش از پاسخ دادن فوری، بدانید که آنها در چه سنی هستند، چگونه می فهمند و چرا این سؤال ها را می پرسند و با چه تجربه و قرینه ذهنی ای می توان، پاسخ متناسب با سن و شرایط و ظرفیت آنها ارائه داد.

درست است که ما از بچه ها بیشتر می دانیم، ولی معلوم نیست که لزوما بهتر از آنها بدانیم.

پاسخ گویی کافی به خواسته های کودک

هر چه به خواسته های کودک بیشتر پاسخ دهیم، دایره اسارت او تنگ تر و ظرفیت تحمل او کمتر و دامنه درخواست های او گسترده تر می شود.

تربیت کودک بر اساس آینده

کودکان نباید تنها برای زمان حال، بلکه باید برای زمان خود، فراتر از «اینجا» و «اکنون» تربیت شوند. محدود کردن دایره تربیت و رشد کودک در زمان حال، ظلمی است که ناخواسته به او تحمیل می شود و مانع رشد و بالندگی شخصیت او می شود.

آموزش خویشتن داری به کودک

یکی از هنرهای اصلی در تربیت کودک، آموزش مهارت خویشتن داری به اوست تا او بتواند، در میانه بحران ها، بی ثباتی ها و ناگواری های زندگی، یک پارچگی، ثبات و میانه روی خویش را حفظ کند.

توجه به تفاوت های فردی، در امر تربیت

مقایسه کردن، موفقیت دیگران را به رخ فرزند خود کشیدن، خواسته های غیرواقع بینانه از او داشتن و تفاوت های فردی را نادیده گرفتن، خطاهای تربیتی مهمی هستند که گاه آثاری ویرانگر دارند.

کودکان را نباید با هم مقایسه کرد. آنها استعدادهایی متفاوت با هم دارند. اگر کودکی که در زمینه ای استعداد کمتری دارد، نباید او را به این دلیل سرزنش کنیم. بلکه باید او را یاری دهیم تا در آن زمینه تا حد ممکن ضعف های خود را جبران کند، ولی هرگز انتظار نداشته باشیم، او در آن زمینه مانند فردی که استعداد بیشتری دارد، پیشرفت کند.

راه برخورد با کودکانی که استعداد کمتری دارند، این است که به پیشرفت آنها هر چند اندک باشد، توجه و آنها را برای پیشرفت های بیشتر تشویق کنیم.

ایجاد قوت قلب در کودک

والدین باید کودکان را به تدریج، در صحنه هایی که جرئت وارد شدن به آنها را ندارند، وارد کنند تا کم کم، ترس آنها از میان برود و بر شهامت و قوت قلب آنها افزوده شود.

اقدام به موقع در آموزش تکالیف دینی

انجام تکالیف دینی را نباید تا زمان بلوغ به تأخیر انداخت، بلکه باید پیشاپیش انس لازم را در آنها به وجود آورد تا در زمان بلوغ، مشکلی از این نظر پدید نیاید.

با کودک، از رحمت خدا بیشتر سخن بگویید تا عذاب خد

با کودکان نباید زیاد درباره مجازات اعمال در جهان آخرت یا خشم خدا در حق تبهکاران و مانند آن سخن گفت.

برشمردن نعمت های الهی و از نیکی و بخشش و احسان خدا با کودکان سخن گفتن، مناسب ترین راه برای آشنا ساختن دل های آنان با پروردگار خویش است.


اخلاق در قرآن

انسان از منظر قرآن، مسافری است رهسپار لقای خداوند سبحان و این سالک توشهای میطلبد تا بتواند به سرمنزل مقصود برسد. بالاترین توشهی مسافر زندگی، خو گرفتن به اخلاق الهی و مهمترین محور آن تزکیهی نفس است که در آیات و روایات متعددی یکی از مهمترین اهداف نزول قرآن و بعثت پیامبران شمرده شده است.

قلمرو اخلاق، اعمال و رفتار فردی و اجتماعی و بینالمللی انسان را شامل میشود و روابط میان انسان با خدا و انسان با خود و انسان با دیگران و طبیعت را تنظیم میکند و نتیجهی آن رسیدن فرد و جامعه به رستگاری و کمال است.

انسان از منظر قرآن، مسافری است رهسپار لقای خداوند سبحان و این سالک توشهای میطلبد تا بتواند به سرمنزل مقصود برسد. بالاترین توشهی مسافر زندگی، خو گرفتن به اخلاق الهی و مهمترین محور آن تزکیهی نفس است که در آیات و روایات متعددی یکی از مهمترین اهداف نزول قرآن و بعثت پیامبران شمرده شده است.

قلمرو اخلاق، اعمال و رفتار فردی و اجتماعی و بینالمللی انسان را شامل میشود و روابط میان انسان با خدا و انسان با خود و انسان با دیگران و طبیعت را تنظیم میکند و نتیجهی آن رسیدن فرد و جامعه به رستگاری و کمال است.

دیدگاه قرآن دربارهی اخلاق بین الملل چیست؟

محمد رضا هفت تنانیان

مراد از اخلاق بینالملل چگونگی رفتار و برخورد یک جامعهی اسلامی با جامعهای است که اعتقادی به اسلام ندارد. در برقراری روابط با جوامع غیر اسلامی باید بدانیم که طرف مقابل ما از کدام یک از گروههای غیر اسلامی است. غیر مسلمانان را میتوان به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد:

1. کفار محارب: جوامعی که حقوق مسلمانان را محترم نمیشمارند و درصدد نابودی مسلمانان و براندازی اسلام هستند.

2. کفار غیرمحارب: جوامعی که مسلمان نیستند، اما حقوق مسلمانان را محترم میشمارند.

بحث ما دربارهی روابط با کفار غیرمحارب است. بعضی از مسائل اخلاقی و حسن و قبحها را عقل، با صرف نظر از شرع و دین درک میکند و دستور دین اسلام در این امور، ارشادی است. در این مختصر به بعضی از این امور اشاره میشود:

1. عدالت و احترام متقابل: این مسئله یکی از مسائل انسانی و عقلی و جزء حقوق بین الملل است. رابطهی بین انسانها از هر ملت و مذهبی، باید بر اساس عدالت و احترام متقابل باشد. از آن جا که این مسئله یک اصل اساسی و قانون کلی است، اسلام به تمام افراد باایمان فرمان میدهد که به عدالت قیام کنند:

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ بِالْقِسْطِ)[1]; ای کسانی که ایمان آوردهاید، قسط و داد را برپای دارید.

کلمه «قوّام» در این آیه صیغهی مبالغه است که به معنای بسیار قیام کننده است; یعنی باید در هر حال و در هر کار و در هر عصر و زمانی به عدالت قیام کنید.

امیرالمؤمنین(علیه السلام)رمز پیروزی را اجرای عدالت میداند و میفرماید:

اجعل الدین کهفک و العدل سیفک تنجح من کل سوء و تظفر علی کل عدو;[2]دین را پناهگاه خود ساز و عدالت را به جای شمشیر به کار بر، تا از هرگونه پیشامدی آسوده شوی و بر هر گونه دشمنی پیروز آیی.

عدالت با دشمن: در قرآن با صراحت از ظلم کردن حتی نسبت به دشمن منع شده است:

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَئانُ قَوْم عَلی أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی)[3]; ای کسانی که ایمان آوردهاید، برای خدا برپا باشید و به عدالت گواهی بدهید. دشمنی گروهی وادارتان نکند که عدل و داد نکنید، عدالت را پیشه سازید که به تقوا نزدیکتر است.

این آیهی شریفه به یکی از عوامل انحراف از عدالت اشاره میکند و به مسلمانان میگوید که نباید کینهها و عداوتها و تصفیهحسابهای شخصی مانع اجرای عدالت و موجب تجاوز به حقوق دیگران گردد; زیرا عدالت از همهی اینها بالاتر است.[4]

مرحوم طبرسی در ذیل این آیه میگوید: معنای آیه این است که ای مؤمنان، با دوست و دشمن عادلانه رفتار کنید.[5] علی(علیه السلام)به امام حسین(علیه السلام) دستور میدهد:

بالعدل علی الصدیق و العدو;[6] با دوست و دشمن به عدالت رفتار کن.

همچنین خداوند میفرماید:

(لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ);[7] خدا شما را از دوستی آنان که با شما در دین قتال و دشمنی نکرده و شما را از دیارتان بیرون نکردهاند نهی نمیکند تا بیزاری از آنها بجویید; بلکه با آنها با عدالت و انصاف رفتار کنید که خداوند مردم با عدل و داد را بسیار دوست دارد.

و در مقابل نیز میفرماید:

(إِنَّما یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ)[8]; خداوند شما را از دوستی با کسانی که با شما عناد میورزند و میجنگند و شما را از وطنتان اخراج کردهاند و یا در این راه کمک کردهاند، بازمیدارد، دوستداران آنها ستمگراناند.

عدالت در حق اقلیتها: در اسلام آنقدر به رعایت حقوق مخالفین و اقلیتها اهتمام شده است که اگر کسی از اهل ذمه کاری را انجام دهد که از نظر اسلام خلاف است ولی در شرع خودشان خلاف نیست، به شرط آن که تظاهر به آن نکند، تحت تعقیب قرار نمیگیرد; ولی اگر کاری که در شرع خودشان هم حرام است، انجام دهد، قاضی حق دارد او را محاکمه کند یا به ملت خودشان تحویل دهد تا طبق موازین خودشان محاکمه شود:

(فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ);[9] اگر از اهل کتاب کسانی برای رفع مرافعه پیش تو آمدند، پس حکم کن میان آنها، یا این که از آنها اعراض کن.

حضرت علی(علیه السلام) در سر راه خود پیرمردی نصرانی را دید که گدایی میکرد، فرمود:

استعملتموه حتی اذا کبر و عجز منعتموه، انفقوا علیه من بیت المال;[10] در جوانی از او کار کشیدید، آن گاه که پیر شد او را به حال خود واگذاشتهاید! هزینهاش را از بیتالمال بپردازید.

عدالت در جنگ: حتی جنگ هم نباید تبدیل به انتقام و اسراف شود;

(وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ);[11] در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند بجنگید، ولی از اندازه در نگذرید; زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد.

علامه طباطبایی(رحمه الله) در ذیل این آیه میفرماید: نهی (لاتعتدوا) مطلق است و شامل هر عملی میشود که عنوان تجاوز بر آن صادق باشد; مثل جنگ قبل از پیشنهاد مصالحه بر سر حق، جنگ ابتدایی، قتل زنان و کودکان و جنگ قبل از اعلان جنگ با دشمن.[12]

2. عهد و میثاق

یکی دیگر از مسائل اخلاق بین الملل، عهد و میثاق است. وفای به عهد و میثاق جزء امور عقلی است; یعنی جزء اموری است که عقل انسان حسن آن را درک میکند و نیازی به راهنمایی خارجی ندارد و اگر اسلام به آن دستور میدهد، حکم مولوی نیست، بلکه ارشاد به حکم عقل است; لذا این مسأله یک مسألهی انسانی و همگانی است و تمام ملتها احترام به عهد و میثاق را تحسین و نقض پیمان را تقبیح مینمایند. امیر المؤمنین(علیه السلام) در نامهی خود به مالک اشتر مینویسد:

همهی مردم جهان با تمام اختلافاتی که در افکار و تمایلات دارند، در آن (وفای به عهد) اتفاق نظر دارند، تا آن جا که مشرکین زمان جاهلیت به عهد و پیمانی که با مسلمانان داشتند وفادار بودند; زیرا آیندهی ناگوار پیمان شکنی را آزمودند، پس هرگز پیمان شکن مباش و در عهد خود خیانت مکن.[13]

به خاطر این که عهد و میثاق جزء امور انسانی است، خداوند میفرماید:

(إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ... الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّة وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ)[14]; به یقین بدترین جنبندگان نزد خدا... کسانی هستند که با آنها پیمان بستی، سپس هر بار عهد و پیمان خود را میشکنند و پرهیز ندارند.

از این آیه کاملاً معلوم میشود که پیمانشکنی با انسانیت انسان سازگار نیست; چون فرمود بدترین جنبندگان این گونهاند. عهد و میثاق گاهی بین چند نفر، گاه بین چند گروه و گاهی هم بین چند جامعه است که اصطلاحاً به آن معاهده نیز گفته میشود; مانند پیمان جامعهی اسلامی با دولتها و ملتهای دیگر که این خود انواع مختلفی دارد: معاهدهی ترک مخاصمه و آتشبس، معاهدهی صلح، معاهدهی همکاری سیاسی، اقتصادی، نظامی و...; لذا خداوند میفرماید:

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ)[15]; ای کسانی که ایمان آوردهاید، به پیمانها و قراردادها وفا کنید.

کلمهی «عقود» جمعی است که بر سر آن «ال» آمده است که افادهی عموم و شمول میکند; لذا این آیه دلیلی است بر وجوب وفا به تمام عهدها و پیمانها، اعم از سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی، فردی و گروهی، و عهد و پیمانهایی که بین مسلمانان و غیر مسلمانان منعقد میشود.

وفای به عهد حتی با دشمن: چون وفای به عهد جزء امور انسانی و عقلایی است، خداوند به مسلمین دستور میدهد که اگر با گروهی از مشرکین که عهدشکن نیستند پیمان بستید، به آن پایبند باشید:

(إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ);[16] مگر کسانی از مشرکین که با آنها عهد بستید و چیزی از آن را در حق شما فروگذار نکردند و احدی را بر ضد شما تقویت ننمودند; پس پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم شمارید.

علی(علیه السلام) در نامهی خود به مالک اشتر میفرماید:

و ان عقدت بینک و بین عدوک عقدة او البسته منک ذمة فَحُط عهدک بالوفاء وَ ارعَ ذمتک بالامانة;[17] حال اگر پیمانی بین تو و دشمن منعقد شد یا در پناه خود او را امان دادی به عهد خویش وفادار باش و به آنچه برعهده گرفتی امانتدار باش.

مدت وفای به عهد: شرط اصلی لزوم وفای به عهد و پیمان این است که التزام دو طرفی باشد; اما اگر یک طرف آن را نقض کرد یا در صدد توطئه و نقض عهد بود، طرف مقابل ملزم به وفاداری نیست:

(وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْم خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواء إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنِینَ);[18] اگر از گروهی خوف آن داشتی که در پیمان خیانت کنند، یکسره پیمان را لغو کن و به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل خواهی کرد، همانا خداوند خائنان را دوست ندارد.

پس اگر در جایی قرائنی یافت شود بر این که دشمن درصدد توطئه و هجوم است، باید پیشدستی کرد و پیمان را تا زمانی که بیم توطئه نباشد لغو کرد.

3. ادای امانت

یکی دیگر از مسائل اخلاق بینالملل، ادای امانت است. این مسأله مختص به مسلمانان نیست، بلکه تمام ملل و ادیان آن را قبول دارند و اگر کسی آن را رعایت نکند مورد مؤاخذه واقع میشود و این موضوع جزء مستقلات عقلیه است; یعنی عقل بدون کمک وحی آن را درک میکند:

(إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها);[19] خدا به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبشان بازگردانید.

امانت معنای وسیعی دارد و هرگونه سرمایهی مادی و معنوی را در تمام شئون زندگی اجتماعی، سیاسی و اخلاقی شامل میشود و طبق آیهی فوق، در هیچ امانتی نسبت به هیچ کس نباید خیانت کرد و، در حقیقت، این مسأله جزو حقوق بشر حساب میشود. در شأن نزول آیهی فوق آمده است: زمانی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مکه را فتح کرد، عثمان بن طلحه را که کلیددار کعبه بود احضار کرد و کلید را از او گرفت، تا درون کعبه را از وجود بتها پاک سازد. عباس عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله)پس از انجام این مقصود تقاضا کرد که پیامبر(صلی الله علیه وآله) با تحویل کلید کعبه به او، مقام کلیدداری بیت الله را که در میان عرب یک مقام برجسته بود، به او بسپرد; ولی پیامبر(صلی الله علیه وآله)، برخلاف این تقاضا، پس از تطهیر خانهی خدا از لوث بتها، در حالی که آیهی (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها) را تلاوت مینمود در خانه را بست و کلید را به عثمان بن طلحه داد.[20]

خداوند در کنار امر به ادای امانت، از خیانت در امانت هم نهی فرموده است:

(وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ);[21] در امانتهای خود خیانت روا مدارید.

حتی خداوند عدهای از اهل کتاب را به خاطر این که ادای امانت میکنند، میستاید و عدهای را که در امانت خیانت میکنند نکوهش میکند:

(وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطار یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینار لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً);[22] بعضی از اهل کتاب اگر ثروت زیادی را به رسم امانت به آنها بدهی، به موقع آن را پس خواهند داد و بعضی دیگر، حتی اگر یک دینار به آنها بسپاری از ادای آن سرباز میزنند، مگر این که در برابر آنها توانایی و قدرت داشته باشی.

اهمّیّت ادای امانت به حدی است که امام صادق(علیه السلام) میفرماید:

ان ضارب علی بالسیف و قاتله لو ائتمنی و استنصحنی و استشارنی ثم قبلت منه لادیت الیه الامانة;[23] اگر قاتل علی امانتی پیش من میگذاشت و یا از من نصیحتی میخواست و یا با من مشورت میکرد و من آمادگی خود را اعلام میداشتم، قطعاً حق امانت را ادا میکردم.

¡ اخلاق قرآن با اخلاق سکولار چه تفاوتی دارد؟

حسن رضا رضایی

l اخلاق مقولهای است که نمیتوان آن را بدون جهانبینی تعریف کرد. بین جهانبینی و علم اخلاق تأثیر و تأثر متقابل وجود دارد; زیرا از یک سو اخلاقیات، علم جزئی است و زیر پوشش «علم کلی» (جهان بینی) قرار دارد; لذا اخلاق در سکولاریسم، فرق زیادی با اخلاق در قرآن دارد. برای این که با موضوع بهتر آشنا شویم، لازم است به بررسی واژهها بپردازیم.

اخلاق

اخلاق جمع «خُلْق» (بر وزن قُفْل) و «خُلُقْ» (بر وزن اُفُقْ) است. این دو واژه در اصل به یک ریشه بازمیگردند. «خُلُقْ» به معنای هیئت و شکل و صورتی است که انسان با چشم میبیند و «خُلُقْ» به معنای قوا و سجایا و صفات درونی است که با چشم دل دیده میشود;[24]بنابراین میتوان گفت: اخلاق، مجموعهی صفات روحی و باطنی است[25] که انسان را به کمال مطلوب و سعادت میرساند.[26]

علم اخلاق

علم اخلاق علمی است که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری مناسب با آنها را معرفی میکند و شیوهی تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان میدهد.[27]

سکولار

واژهی سکولار (Seculais) لاتینی است و از «Seculum» گرفته شده که به معنای دنیا یا گیتی در برابر مینو است و در زبان عربی به «علمانیه» به معنای عِلمگرایی و عقلانیت ترجمه شده است و برخی هم آن را مشتق از «عالَم» میدانند، به معنای دنیاگرایی یا گیتیگرایی. جامعهی سکولار به معنای جامعهی عاری از دین، پیرو عقلانیت، اباحیگری و تساهل، خرد جمعی و... است.[28] به عبارت دیگر، میتوان دیدگاه سکولار را به چند صورت تنظیم کرد:

الف) لازم است جامعه بر اساس علم و عقلانیت تدبیر شود، نه ماوراء طبیعت و وحی;

ب) دین صرفاً بعد شخصی و فردی دارد; امّا ادارهی حکومت و سیاست و اخلاق جامعه از طریق علم و عقلانیت است و بس;

ج) سکولاریسم به حاکمیت مردم اعتقاد دارد، نه خدا;

د) اصول سکولاریسم، تقدسزدایی است و هیچ کس را دارای قداست نمیداند;[29]

هـ) مبانی سکولاریسم، عقلگرایی، علمگرایی و انسانگرایی است.[30]

ویژگیها و تفاوتهای اخلاق سکولار و اخلاق قرآنی

اشخاصی همچون لوتر و کالون با طرح نظامی اخلاقی که در آن ندای وجدان را منشأ فعل اخلاقی دانستهاند، زمینههای جدایی دین از اخلاق و سیاست را فراهم کردند. کالون در سال 1541 پیشنویس قانونی را به کلیسا ارائه داد که در آن به تفکیک فعالیتهای دینی از حکومت پرداخت;[31] حال آنکه قرآن مسئلهی اخلاق را جزو اهداف اصیل نبوت عامه میشمارد و زندگی انسان در سایهی اخلاق را زندگی سعادتمند، و زندگی بدون اخلاق را خاسر و متضرر میداند.[32]

برای این که بهتر به ویژگیها و تفاوتهای اخلاق سکولار و اخلاق قرآن آشنا شویم، به بررسی آن دو میپردازیم:

الف) پیشتوانهی اخلاق در مکتب سکولار و دین مبین اسلام

پشتوانهی اخلاق در مکتب سکولار، وجدان بشری و عقل مردم است که ملاک خیرو شر و خوبی و بدیاند، نه اوامر الهی و کتب آسمانی;[33] به عبارت دیگر، تفکر سکولار یعنی تبیین مستقل امور اخلاقی و طبیعی، بدون توسل به حضور خداوند.[34]

از دیدگاه قرآن، وجود عقل و وجدان یک واقعیت است و میتواند در حد خود انگیزهی مطلوبی برای نیل به تربیت نفوس و فضایل اخلاقی باشد، ولی این پشتوانه دارای کاستیهایی است; از جمله اینکه وجدان را میتوان فریب داد; وجدان با تکرار بدیها و زشتیها تدریجاً به آن خو میگیرد و تغییر رنگ میدهد و گاه به کلی حساسیت خود را از دست میدهد یا تبدیل به ضدارزش میشود; وجدان یا عقل عملی با تمام قداست و اهمیتی که دارد، مانند عقل نظری خطاپذیر است و هرگز نمیتوان تنها بر آنها تکیه کرد، بلکه پشتوانههای قویتری لازم است که نه فریفته شود و نه خطا کند.[35]

تنها انگیزهی نیرومند و مؤثر و خالی از خطا و اشتباه و کاستیها، برای مسائل اخلاقی، انگیزهی الهی است که از منبع وحی سرچشمه میگیرد. در این جا معلم اخلاق ذات اقدس خداوند است: (الرّحمن، علّم القرآن).[36]

علاوه بر آن، عقل از شناخت تمامی حقایق غیبی و ارتباط دنیا و آخرت ناتوان است و همچنین دارای قوای کلینگر است و توان تشخیص مسائل جزئی را ندارد.[37]

ب) انسان دارای حق یا مکلّف

اخلاق سکولار بر این نکته استوار است که انسانها دارای حق و در پی تحصیل حق هستند، نه مکلف; و انسان سکولار از طریق علم، عقل و تدبیر، در راه کسب حقوق خویش است.[38]

در قرآن کریم و سنت معصومین(علیهم السلام) باید و نباید و هست و نیست کاملاً محسوس است. آنان هم از راه هست و نیست هشدار تلویحی داده و تهدید ضمنی کرده و گفتهاند: انجام این کار پایانش هلاکت و شقاوت و نتیجهی آن کار، حیات و سعادت است، و هم دستورهای تحریمی یا ایجابی (باید و نباید) دادهاند.

این طور نیست که بین باید و نباید و هست و نیست، هیچ گونه پیوستگی برقرار نباشد; ولی در هیچ حکمی ما نمیتوانیم قیاسی داشته باشیم که هر دو مقدمهی آن «هست»، ولی نتیجهاش «باید» باشد. اگر مقدمهای از یک قیاس، «هست» و مقدمهی دیگرش «باید» باشد، نتیجه «باید» است، نه «هست».

مثلا، خدا ولینعمت، خالق و منعم است (مقدمهی اول); ولینعمت را باید سپاس گزارد (مقدمهی دوم); پس باید خدا را سپاس گزارد و در برابر او خاضع بود[39] (نتیجه) از مجموع یک باید اخلاقی و یک هست نظری، یک «باید» اخلاقی استنتاج شده است.

به عبارت ساده میتوان گفت که تمام بایدها و نبایدهای اخلاقیِ قرآن همگون با فطرت و جان بشری است، نه تکلیف و تحمیل; و آنچه حق انسانهاست و زندگی دنیوی و اخروی و سعادت و شقاوت آنها را تضمین میکند، در قالب باید و نباید بیان گردیده است. اما علت به کار بردن اصطلاح «مکلف» برای مردم در فقه اسلامی، این است که مردم بایدها و نبایدهای دینی را در ظاهر برای خود مشقتزا و تکلّفآور میدانند و این تکلّف به خاطر انجام یا ترک عملی، به حس بشر نیز نزدیکتر است; اما با نگرش عمیق نسبت به این تکالیف و درک این نکته که هدف از خلقت انسان، رسیدن به کمال و سعادت است و این سعادت محقق نمیشود مگر از طریق بایدها و نبایدهای دینی، در آن هنگام درمییابیم که تکالیف و فضایل، برای جان آدمی تشریف است نه تکلیف.

اخلاق سکولار احکام را جدای از فطرت و جان آدمی و نوعی تحمیل بر انسان قلمداد نموده، به همین دلیل آن را رد میکند; در حالی که باید و نباید دینی حرکت انسان را به سوی کمال و سعادت جهت میدهد.

ج) مقولهی اخلاق در پی رضایت خلق است یا خالق؟

همانطور که گذشت، سکولاریسم به حاکمیت خداوند اعتقاد ندارد و به حاکمیت مردم از راه عقل و تدبیر میاندیشد. آنها اخلاق را مصنوع انسانها میدانند و در نتیجه، در پی رضایت خلق هستند نه خالق و آنچه را مردم تحسین یا تقبیح میکنند اخلاق مینامند.[40]

اخلاقیات قرآن را میتوان به چهار قسمت ذیل تقسیم کرد:

1. مسائل اخلاقی مرتبط با خالق: شکر منعم، خضوع در مقابل خداوند، رضا و تسلیم در برابر فرمان او و... .

2. مسائل اخلاقی مرتبط با خلق: مانند: تواضع و فروتنی، ایثار، فداکاری، محبت، حسن خلق، همدردی و... .

3. مسائل اخلاقی مرتبط با خویشتن: پاکسازی قلب از هرگونه ناپاکی و آلودگی، مدارا با خویشتن در برابر تحمیل فشار، تهذیب روح و... .

4. مسائلاخلاقیمرتبط با جهان آفرینشو طبیعت: عدماسرافو تبذیر و تخریب و... .[41]

در اخلاق سکولار، مسائل اخلاقی مربوط به ارتباط با خالق را، که مبدأ و ریشهی تمام اخلاقیات است، کنار گذاشته، به موارد دیگر (ارتباط با خلق، خویشتن و طبیعت) گرایش دارند، آن هم در حد افکار بشری، نه اندیشههای الهی.

اما دربارهی ارزشگذاری رفتار و اخلاق از نظر قرآن باید گفت: انسان در افعال اختیاری خود هدفی را دنبال میکند که دارای مطلوبیت ذاتی باشد و او را به رستگاری برساند، هر چند بعضیها در مصادیق این هدف دچار اشتباه میشوند. قرآن برای رسیدن به هدف اصلی که مطلوبیت ذاتی هم داشته باشد، به انسان توصیه میکند که رفتار و اعمال و اخلاق خویش را بر اساس سه پایه و اصل ارزشگذاری نماید:

1. انگیزهی عمل: گاهی عمل اخلاقی و رفتارها، از زاویهی نیت و انگیزهی انجام دهنده، متصف به خوبی میشوند:

انَّما الاَعْمالُ بِالنّیّاتِ;[42] بیگمان، کردار انسانها در گرو نیت آنهاست.

لِکُلّ امْریء ما نوی;[43] برای هر کس همان است که قصد کرده است.

در هر عملی لازم است برای رضای خدا و جلب رضایت او حرکت کنیم:

(إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ);[44] همانا برای رضایت خدا، شما را اطعام میکنیم.

2. نتیجهی عمل: قرآن علاوه بر نیت، به نتیجهی عمل در فرد یا اجتماع اهمیت خاصی میدهد و در تمام توصیههای اخلاقی خود انسان را نتیجههای اعمال آگاه میسازد; مثلا دربارهی دشنام دادن میفرماید:

(وَلاَتَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْم...);[45] به معبود کسانی که غیر خدا را میخوانند، دشنام ندهید،مبادا آنها از روی جهل خدا را دشنام دهند.

3. نفس عمل: قرآن تأکید فراوانی بر نفس عمل در بعد اخلاق دارد و فطرت[46] و عقل[47] و وحی الهی را ملاک ارزشگذاری آن میداند.

در اخلاق قرآن، اصالت با انگیزههای معنوی است و ذات پاک خداوند، محور اصلی شمرده میشود و هر انسانی لازم است خود را به آن کمال مطلق نزدیک کند; و قرآن رفتار اخلاقی را زاییدهی ایمان به خدا و روز قیامت میشمارد.[48]

اما در اخلاق سکولار آنچه مهم است نتیجه است که لذت و منفعت دنیایی است و کاری به انگیزه و جلب رضایت خداوند و نتیجهی آن، که عدالتخواهی و حقگرایی است، ندارند.

سارتر میگوید: همسایهی ما گاو شیرده دارد; اگر من آن را بدزدم خوب است، چون دارای منفعت است; اما به دلیل این که او هم گاو مرا میدزدد، این عمل بد است.

د) اخلاق متغیر یا جاودانه

دیدگاه سکولاریسم دربارهی اخلاق این است که همان طور که فرهنگ و تمدن انسانها در حال رشد و توسعه و دائماً در حال تغییر است، اخلاق نیز متغیر است و در هر زمانی باید اخلاق را متناسب با شرایط مکانی و زمانی خود تغییر دهند.[49]

اما دیدگاه قرآن کاملاً مخالف آن است و اخلاق را نسبی نمیداند تا قابل تغییر باشد; چون تمام انسانها دارای روح هستند و فضایل اخلاقی برای تهذیب روح است و روح نیز مجرد و تغییرناپذیر است و در گرو زمان و مکان نیست; در نتیجه، اخلاقیات اموری ثابت، پایدار، کلی و نامحدودند. جاودانه بودن اخلاق به این معناست که اگر چیزی خوب است، برای همه و در همهی عصرها و نسلها خوب است و مردم هر زمان و مکانی لازم است آن را تحصیل کنند و همچنین است چیزهای بد.[50]

نتیجه: اخلاق سکولاریسم هیچ گونه سنخیتی با اخلاق قرآنی ندارد; زیرا مبانی سکولاریسم (عقل، عرف، عقلانیت، علم و...) بر پایهی غیروحی و عدم توسل به حضور خداوند شکل گرفته است; در حالی که موضوع مسئلهی اخلاق، انسان است و انسان در زندگی فردی و اجتماعی خود، علاوه بر عقل و علم و وجدان، به وحی الهی نیز نیازمند است;[51] همچنین فضایل اخلاقی قرآنی همگون با فطرت است، نه تحمیل برآن.[52] اسلام با برنامههای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و اخلاقی پا به عرصهی اجتماع نهاده[53] و به مسئلهی تربیت و تزکیه اهمیت ویژهای نشان داده، تا جایی که تربیت را مقدم به تعلیم نموده است; (وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلّمُهُم الْکِتابِ وَ الحِکْمَة).[54]

[1]. نساء: 135.

[2]. عبدالواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، (تهران: چ چهارم، 1337) ج 1، ص 124.

[3]. مائده: 8.

[4]. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، (قم: انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چ چهاردهم، 1374) ج 4، ص 302.

[5]. طبرسی، مجمع البیان، (قم: مکتبة آیة الله مرعشی، 1413) ج 2، ص 69.

[6]. شعبة الحرانی، تحف العقول، (قم: انتشارات علمیة الاسلامیه، چ اول، 1363) ص 89.

[7]. ممتحنه: 8.

[8]. ممتحنه: 9.

[9]. مائده: 42.

[10]. وسائل الشیعه، ج 15، باب 19، ح 1.

[11]. بقره: 190.

[12]. محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، (قم: منشورات جامعهی مدرسین) ج 2، ص 61.

[13]. نهج البلاغه، نامهی 53.

[14]. انفال: 55 ـ 56.

[15]. مائده: 1.

[16]. توبه: 4.

[17]. نهج البلاغه، نامهی 53.

[18]. انفال: 58.

[19]. نساء: 58.

[20]. طبرسی، مجمع البیان، (بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ اول، 1415) ج 3، ص 12.

[21]. انفال: 27.

[22]. آل عمران: 75.

[23]. حویزی، تفسیر نور الثقلین، (بیروت: مؤسسة التاریخ العربی، چ چهارم، 1422) ج 2، ص 82.

[24]. مفردات راغب، ذیل مادهی «خلق».

[25]. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، (قم: مدرسه امام علی بن ابیطالب(علیه السلام)، چ اول، سال 1377)، ج 1، ص 24.

[26]. مجله معرفت، ش 15، سال 1374، ش سوم، دوره 4، ص 4 ـ 17.

[27]. محمدعلی داعینژاد، اخلاق سکولار در رویارویی با فقه و فقهاء، مجله آفتاب، ش 20، آبان 1381، ص 90، به نقل از فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 1، ص 59.

[28]. عبدالرسول بیات، فرهنگ واژهها، (تهران: موسسهی اندیشه و فرهنگ دینی، چ اول، 1381)، ص 327.

[29]. ر.ک: عبدالله نصری، انتظار بشر از دین، (تهران: اندیشه معاصر، 1378)، ج 1، ص 351 به بعد.

[30]. محمدعلی داعینژاد، مجلهی صباح، ش 7 ـ 8، (مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه)، ص 53.

[31]. عبدالله نصری، همان، ص 357.

[32]. (وَالْعَصْرِ إِنَّ الاِْنسَـنَ لَفِی خُسْر...) عصر، 1. و ر.ک: عبدالله جوادی آملی، اخلاق در قرآن، (قم: انتشارات اسراء) ج 10، ص 131.

[33]. ر.ک: عبدالکریم سروش، «معنا و مبنای سکولاریسم» مجلهی کیان، ش 26، مرداد و شهریور 74، سال 5، ص 4 ـ 13; و «معیشت و فضیلت»، همان، ش 25، ص 2 ـ 11; مجلهی معرفت، ش 15، ص 4 ـ 17.

[34]. مجلهی کیان، ش 26، ص 6.

[35]. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 84.

[36]. الرحمن: 1 و 2; ر.ک: عبدالله جوادی آملی، اخلاق در قرآن، ج 10، ص 139.

[37]. محمدعلی داعینژاد، همان، ص 57.

[38]. ر.ک: عبدالکریم سروش، همان.

[39]. عبدالله جوادی آملی، همان، ص 42.

[40]. عبدالکریم سروش، همان.

[41]. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ص 104.

[42]. حر عاملی، وسائل الشیعه، (بیروت: دار احیاء التراث العربی)، ج 1، ص 34.

[43]. همان، ج 1، ص 35; بقره: 264 ـ 265.

[44]. دهر: 9.

[45]. انعام: 108.

[46]. (وَنَفْس وَمَا سَوَّیهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَیهَا); و سوگند به نفس آدمی و آن کس که آن را منظم ساخته و سپس فجور و تقوا (خیر و شر) را به او الهام کرده است (شمس: 7ـ8).

[47]. (یجعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَیَعْقِلُونَ); خداوند پلیدی و گناه را بر کسانی قرار میدهد که تعقل نمیکنند (یونس: 100).

[48]. ابراهیم: 5 ـ 24.

[49]. ر.ک: عبدالکریم سروش، همان.

[50]. عبدالله جوادی آملی، همان، ص 125.

[51]. همان، ص 139.

[52]. روم: 30.

[53]. حجرات: 13.

[54]. جمعه: 2; ر.ک: جعفر سبحانی، سیستم اخلاق اسلامی، (قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1369)، ص 15 و ر.ک: محمدتقی فرجی، اسلام و سکولاریسم، (تهران: بنیاد حکمت و اندیشه، چ اول، 1376).

سلامت روان و اخلاق



سلامت روان و اخلاق



از آنجایی که سلامت یک مفهوم کلی وشامل اجزایی مثل سلامت جسمی روانی،اجتماعی ومعنوی است ویکی از اجزا مهم آن که متاسفانه کمتر مورد توجه قرارگرفته بعد معنوی واخلاق است که این موضوع در سلامت کلی فرد تاثیربسزایی در سلامت روان فرددارد، چنانچه این اجزاء سلامت باهم رشد موزون وهمگونی نداشته باشند،نمی توان به یک سلامت نسبی ومطلوبی دست یافت،.شخصیت ورشد اخلاقی یک بخش مهمی از شخصیت فرد است که در بسیاری از موارد تعیین کننده نوع رفتاروتعامل فرد باخود ودیگران است ویک تعریف کلی شخصیت اخلاقی ،آن بخش از شخصیت است ،که وقتی از نگاه دیگران دوریم، از خود نشان می دهیم ودر مفاهیم روان شناختی یعنی یک کنترل درونی که شاخصه مهم در سلامت روان محسوب می گردد.


شکلک های محدثه

سلامت روان و اخلاق


از آنجایی که سلامت یک مفهوم کلی وشامل اجزایی مثل سلامت جسمی روانی،اجتماعی ومعنوی است ویکی از اجزا مهم آن که متاسفانه کمتر مورد توجه قرارگرفته بعد معنوی واخلاق است که این موضوع در سلامت کلی فرد تاثیربسزایی در سلامت روان فرددارد، چنانچه این اجزاء سلامت باهم رشد موزون وهمگونی نداشته باشند،نمی توان به یک سلامت نسبی ومطلوبی دست یافت،.شخصیت ورشد اخلاقی یک بخش مهمی از شخصیت فرد است که در بسیاری از موارد تعیین کننده نوع رفتاروتعامل فرد باخود ودیگران است ویک تعریف کلی شخصیت اخلاقی ،آن بخش از شخصیت است ،که وقتی از نگاه دیگران دوریم، از خود نشان می دهیم ودر مفاهیم روان شناختی یعنی یک کنترل درونی که شاخصه مهم در سلامت روان محسوب می گردد.


این بخش از شخصیت فرد از عقایدفرد تشکیل می شود وتربیت کنندگان اعم از والدین،معلمان در انتقال این ارزشهاو عقاید نقش مهم واساسی دارند، نکته مهم این است که اخلاق نه تنها به آنچه انجام شده بلکه به هر چه باید انجام شود دلالت داردومهمتر اینکه یادگیری اخلاق اکتسابی است وافراد بالاخص کودکان از طریق دیدن والگو سازی یاد می گیرندونهایتاًدر فرد دو خصیصه شکل می گیرند.

الف)انتظارات زیاد از خود

ب)پاسخ گویی، که این دو نشانه بارز از اخلاقی شدن یک فرد است.


رشد اخلاقی از موضوعاتی است که در تاب آوری فرد در مقابل استرس ها وآسیب های روانی ،اجتماعی نقش موثر وکلیدی دارد.زیرا عملکرد اجتماعی فرد تابعی از ارزش های اخلاقی اوست افرادی که مهارت های اجتماعی از قبیل درک متقابل،رفتار صمیمانه ،همدلی،مهربانی و...را دارا هستندیکی از شاخص های مهم تاب اوری را دارندودر کنار آن استقلال که موضوع مسئولیت وپاسخگویی فردرا در مقابل رفتار خود به دنبال دارد شاخصه دیگر تاب آوری است که با این مهم تحقق می یابد.افرادی که مسئولیت پذیروپاسخ گو هستند می پذیرندکه چگونه رفتار خودرا در ارتباط بامحیط تنظیم وعمل کنند چرا که در مقابل آن رفتار پیامدهای آن را نیز پذیرفته اندوانتخاب گری که از ویژگی یک انسان سالم است در رشد اخلاقی صورت می گیردوحق انتخاب افراد تعیین کننده مهمی برای تمرین مبانی اخلاقی است ونوع انتخاب فردواحساسات متعاقب آن نقش تعیین کننده ای در انتخاب هاوتصمیمات آتی وی دارد.یکی دیگر از موضوعات مهم در تاب آوری که با رشد اخلاقی مرتبط است هدفمندی وامید به آینده است که این موضوع در احساس ارزشمندی خود نقش بسزایی داردونیز در کاهش اضطراب وافسردگی واحساس پوچی نقش دارد.


بنابراین ویژگی هایی همچون مهربان بودن،منصف بودن،قابل اعتماد بودن،مراقب بودن به عنوان یکی از مولفه های مهم در سلامت روان از طریق رشد اخلاقی شکل می گیرد.


رشد اخلاقی ومعنویت افراد منجر به رشد وبالندگی در موضوعات زیر می شود که در سلامت روان هر فرد نقش موثری دارد:


-وجود هدف ومعنا در زندگی

-احساس آرامش درونی

-صلح جویی وپرهیز از خشونت ورفتار های آسیب رسان

- خوشبینی،عشق وکاهش سوءظن وبدبینی

-حس ارتباط عمیق باهستی

-ارتباط با طبیعت وافزایش حس زیبا شناختی

-صداقت ویکرنگی

-افزایش انگیزه خدمت داوطلبانه که منجر به افزایش سرمایه اجتماعی می شود.

- اعتماد داشتن به دیگران وقابل اعتماد بودن

- مهربانی ،صمیمیت

-نوع دوستی

- تلاش جهت بهتر شدن وخود شکوفایی


مولفه های فوق در افزایش سطح سلامت روان مثبت نقش کلیدی ایفا می کنند.


اخلاق جمع خلق می باشد منظور صفاتی از انسان است که درونی شده اند اخلاق را از روی رفتار های معمول هر فرد می توان حدس زدمثلاً کاری را که کسی مستمر انجام می دهد مانند بذل وبخشش وکمک به دیگران دلیلش این است که یک ریشه درونی در اعماق وجود اودارد که آن را اخلاق می نامند.


اخلاق را به دو بخش تقسیم می کنند:

منبعی که باعث پدید آمدن کارهای نیکو است و اخلاق خوب و ملکات فضیله نامیده می شودو آنها که منشاکارهای بد است وبه آنها اخلاق بد ورذیله می گویند .



اساس اخلاق از خود شناسی وخود آگاهی شروع می شودیعنی باید اخلاق فردی را با شناخت خود و خود آگاهی آغاز کرد. در واقع اخلاق نهایت عقلانی بودن را در بر می گیرد وعصاره همه خوبی ها وارزشهای زندگی هر فرد می باشد.



اصول اخلاقی فردی شامل ارزش های اخلاقی ست که هرفرد برای زندگی خود و در ارتباطش با دیگران بر می گزینداصول اخلاقی اجتماعی در ارتباط با هنجارهای هر جامعه معنا می شود.



اخلاق، تنها برای به وجود آمدن یک جامعه خوب وسالم نیست، انسان خواه در جامعه زندگی کند، خواه در گوشه ای تنها باشد نیازمند به اخلاق است. البته اگر جامعه ای وجود داشته باشد و کسی بخواهد عمدا از جامعه جدا بشود، هرگز در آشنایی با فن اخلاق و عمل به قوانین اخلاقی، موفق نخواهد بود؛ زیرا یکی از برجسته ترین و مهمترین وظیفه های اخلاقی انسان، رها نکردن جامعه و در متن آن به سر بردن است، چون شکوفایی ارزش های انسان در ارتباطات جمعی معنا می شود و اخلاق در همه حالات وجود دارد؛ اگر چه مهمترین بخش آن در جامعه جلوه می کند.اگر هوش را سازگاری باموقعیت های جدید معنا کنیم آنگاه اخلاق نحوه ارزش گذاری روی این موقعیت ها می باشد اما آیا رشد اخلاقی به اندازه رشد هوشی وجسمی مورد توجه والدین قرار میگیرد ؟


آیا به همان اندازه که والدین نگران هوش منطقی کودکان خود هستند به همان اندازه نسبت به هوش اخلاقی آنها حساسیت دارند؟ ایا به همان اندازه که والدین به قدرت ذهن ودرس فرزندانشان توجه میکنند به همان اندازه به مهر ورزی قلب وزیبایی عواطف واحساسات آنها توجه می کنند؟ آیا فرزندان ما به همان اندازه که برای موفقیت در قبولی دانشگاه تلاش می کنند به همان اندازه برای موفقیت در آزمون زندگی فردی واجتماعی سعی می کنند؟


در حقیقت بسیاری از فرزندان ما بزرگ میشوند اما اندکی از آنها بلوغ وپختگی را تجربه می کنند وبسیاری از فرزندان ما درس اخلاق را می دانند اما تعدادnکمی از آنها منش اخلاقی و کردار معنوی دارند.


پس باید برای تربیت اخلاقی فرزندانمان نیز تلاش کنیم تقویت هوش اخلاقی کودکان بهترین فرصت برای قرار دادن فرزندانمان در مسیر درست است که هوش اخلاقی شامل نیکخویی هایی است از جمله همدلی، وجدان ،خویشتن داری، احترام، مهربانی ،بردباری وانصاف که به کودکانمان کمک می کنند هنگام مواجهه با فشارها وچالش های اخلاقی در زندگی ،از آنها عبورکنند.


این اصول اخلاقی به فرزندمان جهتی می دهد که بر طبق موازین اخلاقی عمل کند تا آنها بتوانند علاوه بردرست فکر کردن درست هم عمل کنند و پرورش ویژگی های شخصیتی استوار در گروی تقویت هوش اخلاقی است اخلاق به ما توان تشخیص درست از نادرست را میدهد یعنی داشتن اعتقادات اخلاقی محکم وعمل کردن بر طبق آنها به گونه ای که شخص رفتاری درست داشته باشد. واین قابلیت عالی برخی ویژگیهای مهم رانیز در بر دارد ازجمله توانایی تشخیص درد،رنج دیگران ومهار بیرحمی در خود ،مهار وسوسه ها،گوش دادن بی طرفانه وهمه جانبه پیش از قضاوت کردن ،پذیرش تفاوت ها ،نپذیرفتن گزینه های غیر اخلاقی ،همدل بودن ،رفتار محترمانه وناشی از درک دیگران که این ویژگی ها به انسان کمک میکند که انسان خوب وشایسته ای شود وهمان هایی هستند که زیر بنای یک شخصیت با ثبات وسالم است.این عوامل برای یک زندگی سالم وخوشبختی و سعادت لازم میباشد ،اخلاق نیکو وشایسته ونیکخویی از عوامل ایجاد آرامش در زندگی می باشد وبه انسان احساس شادی و نشاط داده وباعث سلامت روانی می شود وبه دنبال آن انسان را به فعالیت های صحیح در زندگی وادارمی کندزیرا اخلاق منشاءرفتار انسان است وبستری برای همه ابعاد زندگی فراهم میکند فضایل اخلاقی نقش اساسی در تربیت روانی ومعنوی انسان دارد وسبب میشود انسان برای ارزش های والای انسانی بها قایل شود.


همانطور که می دانیم حضرت علی (ع) حسن خلق را سرلوحه ویژگی های مومن می داند وحسن خلق یعنی : تواضع ،بردباری ،عفووگذشت ومداراکردن ،خوش گمانی ،صله رحم ،تغافل، رازداری وانصاف وازجمله صفات مناسب اخلاقی می باشندکه به بهبود روابط اجتماعی وسلامت روان کمک می کند .بنابراین حسن خلق پایه واساس بیشتر فضایل میباشد که در اینجا به آثار اجتماعی وفردی آن اشاره می گردد، یکی از آثار خوش رفتاری ،جلب دوستی ومحبت دیگران است زیرا هرکس که با گشاده رویی با مردم برخورد کند اورا دوست دارند وکسی که با بی حوصلگی وسوءرفتار وکم صبری رفتار می کند دوستی برای او باقی نمی ماند. امروزه ثابت شده است که عامل بسیاری از مرگ ومیرها استرس ها وفشارهای روانی میباشد وبا داشتن روابط مطلوب وحمایت اجتماعی کافی میزان فشارهای روانی کاهش پیدا کرده وتاب آوری انسان را در مقابل بسیاری از مشکلات بالا می برد پس طول عمر مولود آرامش فکر آسودگی خیال وهمکاری وهمبستگی اجتماعی است واین امور در سایه اخلاق به دست می آیند.

روش های موثر در تربیت اخلاقی کودکان


1.رشد اخلاقی،کودکان یک موضوعی است که به تدریج اتفاق می افتد. لذا صبر و حوصله یکی از شاخص های اصلی است که والدین باید به این موضوع توجه داشته باشند.


2. رشد اخلاقی باعث پذیرش مسولیت وپاسخ گویی در مقابل یک رفتار را ایجاد می کند لذا باید به کودکان مسئولیت های را سپرد وپاسخ گویی را درآنها تقویت کرد.


3.نتیجه رشد اخلاقی ، فرد را حقیقت طلب بار می آورد بنا بر این به منظور رسیدن به این هدف بایستی به کودکان حقیقت را گفت تا آنها از این طریق رشدو پرورش یافته وحقیقت طلب شوند.


4.احساس ارزشمندی یکی از پیامد های رشد اخلاقی در کودکان است واین موضوع سبب افزایش اعتماد به نفس ونهایتاًافزایش سطح سلامت روان مثبت در آنان می شود با تشویق خدمت کردن به دیگران به کودکان کمک می کنیم تا احساس ارزشمند بودن ومفید بودن در آنان بوجود آید.


5.بسیاری از افراد براین باورند که اخلاقی بودن به معنای مقدس بودن است ، افراد دارای غرایز واحساساتی همچون خشم ،حسادت ، غریزه جنسی ،خواب و... هستند لذا داشتن این موضوعات یک امر طبیعی است مهم این است که افراد با رشد اخلاقی بتوانند در نحوه بیان انها ماهر بوده وبتوانند آنها را خوب مدیریت کنند.


6.در تربیت اخلاقی کودکان به این نکته بایستی توجه شود،که انسان دارای عیوب ونقص هایی است وافراد دنبال این نباشند که کامل وبی نقص باشند ، مهم این است که بپذیرند اشتباهاتی در زندگی دارندو پذیرش این اشتباهات قدم اول برای بهبود واصلاح آن است.


7.مهم ترین پیامد رشد اخلاقی احترام به خود ودیگران است پس اگر بخواهیم که این موضوع تحقق یابد بایستی به کودکان احترام بگذاریم تا ضمن مهم وباارزش تلقی کردن خود سبب احترام به دیگران نیز گردند.

خانواده های صمیمی و فرزندان با نشاط


کودکان، نعمت هایی هستند که خداوند به پدر و مادر ارزانی داشته است و به نیازمندی های آنان باید در محیط خانواده پاسخ گفته شود. چیزی که کودکان بیشتر بدان احتیاج دارند، داشتن خانواده ای مهرورز و هماهنگ است. دوران کودکی، چنان زود و تند می گذرد که ما چیزی از آن درنمی یابیم. باید آن سال ها را برای بچه هایمان، مهرآمیز و ایمن کنیم. در کنار همدیگر زیستن و ساعت های مفید زندگی را صرف یکدیگر کردن بسیار اهمیت دارد. پدر و مادر که دسترسی به آنها امکان پذیر است، برای آینده خود و بچه هایشان سرمایه گذاری می کنند. در هر حال، لازم است هر عضوی از خانواده، خود را در شمار گروهی حس کند که در جهت صمیمیت و حمایت از خانواده گام برمی دارد. اهمیت و ارزش قائل شدن برای همدیگر نیز جایگاه ویژه ای در خانواده دارد. هر بار که پدر و مادر به روی فرزند خود لبخند می زند، پیام مهمی به این مضمون به وی می رساند که: «تو اهمیت داری.» بدین ترتیب، در دوره خردسالی، شالوده اعتماد به نفس کودک ریخته می شود. روان شناسان تربیت فرزند می گویند: «با کودک بازی کنید، برایش کتاب بخوانید و در ضمن به چهره و تنش بنگرید. وی به شما متکی شده است، به آغوشتان می چسبد، صورتش می درخشد، متبسم می شود و چهره اش آرام می گیرد. بدین ترتیب حس مهم بودن در او شدت می یابد، ولی به یاد داشته باشید که هرچند عشق، ارزنده ترین موهبتی است که به فرزندانتان ارزانی می دارید، ولی باید بدانید که نظم و ترتیب، دومین هدیه است. بدانید که بچه نامنظم «دوست داشتنی نیست».
شکلک های محدثه

کودکان، نعمت هایی هستند که خداوند به پدر و مادر ارزانی داشته است و به نیازمندی های آنان باید در محیط خانواده پاسخ گفته شود. چیزی که کودکان بیشتر بدان احتیاج دارند، داشتن خانواده ای مهرورز و هماهنگ است. دوران کودکی، چنان زود و تند می گذرد که ما چیزی از آن درنمی یابیم. باید آن سال ها را برای بچه هایمان، مهرآمیز و ایمن کنیم. در کنار همدیگر زیستن و ساعت های مفید زندگی را صرف یکدیگر کردن بسیار اهمیت دارد. پدر و مادر که دسترسی به آنها امکان پذیر است، برای آینده خود و بچه هایشان سرمایه گذاری می کنند. در هر حال، لازم است هر عضوی از خانواده، خود را در شمار گروهی حس کند که در جهت صمیمیت و حمایت از خانواده گام برمی دارد. اهمیت و ارزش قائل شدن برای همدیگر نیز جایگاه ویژه ای در خانواده دارد. هر بار که پدر و مادر به روی فرزند خود لبخند می زند، پیام مهمی به این مضمون به وی می رساند که: «تو اهمیت داری.» بدین ترتیب، در دوره خردسالی، شالوده اعتماد به نفس کودک ریخته می شود. روان شناسان تربیت فرزند می گویند: «با کودک بازی کنید، برایش کتاب بخوانید و در ضمن به چهره و تنش بنگرید. وی به شما متکی شده است، به آغوشتان می چسبد، صورتش می درخشد، متبسم می شود و چهره اش آرام می گیرد. بدین ترتیب حس مهم بودن در او شدت می یابد، ولی به یاد داشته باشید که هرچند عشق، ارزنده ترین موهبتی است که به فرزندانتان ارزانی می دارید، ولی باید بدانید که نظم و ترتیب، دومین هدیه است. بدانید که بچه نامنظم «دوست داشتنی نیست».

شیوه های انس در خانواده

هفته ای یک بار همه اعضای خانواده باید دور هم جمع شوند تا درباره مسائل مختلف و برنامه های گوناگون گفت وگو کنند. از این رهگذر، امکان صحبت، گوش دادن و به توافق رسیدن برای همگان فراهم می آید. افزون بر این، پدر و مادر نیز باید دست کم هفته ای یک ساعت را به تک تک فرزندان اختصاص دهند. تعطیلی آخر هفته، فرصت مناسبی برای هم نشینی و استفاده از برنامه ها و ارج نهادن به نظرهای فرزندان است. در این روز ما باید محیطی شاداب و سرزنده چه در داخل خانه و چه بیرون از آن برای فرزندانمان فراهم آوریم. تمام این فعالیت ها و کارهای روزانه، فرصت هایی هستند که نه تنها حس عزت نفس و انعطاف پذیری را برای فرزندانمان فراهم می سازند، بلکه به او می فهمانند جزئی از خانواده ای است که بدان پای بند است؛ کانون مستحکمی که سرانجام باید روزی از آن به در آید و به صورت موفقیت آمیزی با دنیای پیرامون خویش روبه رو گردد.

چگونه کودکان را شاد کنیم؟

یکی از بهترین هدایایی که پدر و مادر می توانند به فرزندانشان بدهند، امکان شاد زیستن و شاد بودن آنهاست. برای شاد بودن، به ثروت و دارایی فراوان نیازی نیست، بلکه می توان با ساده ترین و پیش افتاده ترین وسایل و امکانات نیز کودکان را شاد کرد. بچه هایی که بتوانند احساسات و عواطف شاد درونشان را بشناسند، می توانند آن را در سراسر زندگی خود حفظ کنند.

شادی کودکان موجب تقویت روحیه، انگیزه، عزت نفس و پایداری آنها می شود. پدر و مادر می توانند با استفاده از روشهای ساده زیر، شادی و نشاط را در وجود بچه ها زنده نگه دارند:

1. با فرزندان به بازی و جست و خیز بپردازید

با کودکان خود بازی های کودکانه کنید. زمستان ها با برف، آدم برفی بسازید و از برف بازی لذت ببرید. شاید نتوانید هم پای او بروید و تحرک داشته باشید. حضور شما، نیروی پایداری را در کودکتان افزایش می دهد و دلیلی برای خنده و شادی هردو شما خواهد شد. بچه ها از اینکه می توانند بیشتر بپرند و سریع تر بدوند، احساس غرور می کنند و با آزاد کردن انرژی درونی شان، احساس شادی و نشاط می کنند.

2. با صدای بلند بخندید

لطیفه بگویید. داستان های طنز و خنده دار و شعرهای شاد بخوانید. به دنبال سرگرمی های شاد کننده باشید. کاری کنید تا صدای خنده فرزندتان بلند شود. آن وقت خواهید دید که با خنده او شما هم خواهید خندید. خندیدن شما تأثیر فراوانی بر جسم و جان شما می گذارد و بسیاری از فشارهای روانی کاهش پیدا می کنند. اکسیژن بیشتری به بدنتان می رسد و با روحیه بهتری به حل مشکلات می پردازید.

کودکان موفق، کودکان شادند و کودکان شاد، کودکان موفقند. بکوشید عادت هایی را در فرزندتان تقویت کنید که روحیه تحمل و مقاومت را در او بالا ببرد. همه کودکان به زمانی برای تخلیه بار هیجانی، زنگ تفریح و بازی های شادی بخش نیاز دارند. دیدن پرواز پرندگان، حرکت ابرها و دقت در محیط اطرافشان هم می تواند به نوعی تفریح به شمار آید.

3. کمک کردن و حمایت کردن را به کودک بیاموزید

هر کودکی برای اینکه احساس ارزشمندی کند، نیازمند حس تعلق نسبت به گروهی است که در آن زندگی می کند. از فرزندتان بخواهید اسباب بازی های قدیمی و وسایلی را که مدتهاست به سراغشان نرفته است، به بچه های مستمندی که می شناسد، اهدا کند. کودک در این حال به آرامش روحی و روانی دست می یابد و از صمیم قلب احساس راحتی و شادابی می کند.

4. در تشویق فرزندتان خلاق باشید

وقتی فرزندتان در انجام کاری موفق شده و توانسته است به هدفش برسد، با گفتن جمله هایی که شادی شما را از این پیروزی نشان دهد، او را تشویق کنید. البته مراقب باشید که تشویق هایتان اغراق آمیز و بیش از حد لازم نباشد.

5. امکان نوآوری را به کودک بدهید

هر کودکی توانایی و استعداد خاصی دارد. چرا نباید این امکان را به او داد که خودی نشان دهد؟ آیا او کتاب خواندن را دوست دارد؟ در این صورت، زمانی که شما آشپزی می کنید یا به باغچه آب می دهید، می توانید به او اجازه دهید برایتان کتاب بخواند. وقتی شور و شوق و اشتیاق فرزندتان را برای کمک و همکاری بپذیرید و نشان دهید که تحت تأثیر محبت های او قرار گرفته اید، موجب شادی و افزایش اعتماد به نفس او خواهید شد.

6. بلندپروازی را فراموش کنید

اگر پدر و مادر هدف معقول و قابل دسترسی برای فرزند خود تعیین کنند و آنها را کمتر دچار بلندپروازی و بهترین بودن سازند، بچه ها طعم شادی و لذت را در سراسر زندگی شان بیشتر خواهند چشید. باید هدف هایی را که برای کودکان ترسیم می کنیم، قابل دسترس باشند تا پس از رسیدن به آن احساس توانمندی و شادی کنند. در صورتی که به هدف های کوچک تر دست یابند، برای رسیدن به اهداف بلندتر، کنجکاوانه، همه چیز را بررسی می کنند و در مقابل فشارهای آینده، بهتر پایداری از خود نشان خواهند داد.

7. به صحبت فرزندتان فعالانه گوش دهید

هیچ چیز مثل گوش دادن به سخنان کودک و توجه کردن به رفتارهای او نمی تواند احساس شادی و شعف را در وی به وجود آورد. شاید با این کار خود به او می فهمانید که چقدر برایش ارزش قائلید. شنونده فعال بودن به معنای آن است که وقتی فرزندتان با شما صحبت می کند، اگر کاری در دست دارید، کنار بگذارید و به گفته های او توجه کنید.

تأثیر سخن در شادی آفرینی در خانواده

گفت وگو و پرسش و پاسخ در خانواده باید مؤدبانه و محبت آمیز باشد، نه خصمانه و نفرت انگیز.

زن و شوهر باید در برابر سخنان تند و خشنی که از همسر خود می شنوند، متانت و سعه صدر نشان دهند و صحنه نزاع را به مجلس مزاح تبدیل کنند. البته تأثیر آهنگ صدا و حرکت دست و چشم و لب و ابرو هنگام سخن گفتن از تأثیر واژه ها در ایجاد محبت مهم تر است.

آهنگ نرم و ملایم محبت و شادی می آفریند، چنانکه صدای کلفت و خشن، ملال و نفرت می آورد. لب خندان و چهره شکفته و باز، شنونده را جلب می کند و ترش رویی و اخم، هنگام سخن گویی، مخاطب را دل سرد و افسرده می کند. زن و شوهر باید در گفت وگوهای روزانه خود، این نکته ها را رعایت کنند.

باید گفت یک مطلب مخصوص را می توان به گونه ای ادا کرد که شنونده را خوش آید و پاسخ نیکو دهد و همان مطلب را می توان به صورتی بیان کرد که شنونده پاسخ ندهد یا پاسخ زشت و تند بدهد.

در اینجا، مثال «بنشینید، بفرمایید، بتمرگید» را فراموش نکنید.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «برخورد کردن با لب خندان با برادر مسلمانت، ثواب یک حسنه دارد».

شادی آفرینیِ محبت ورزیدن

دوست داشتن و ابراز عشق و محبت زن و مرد به یکدیگر، باعث گرمی بیشتر کانون خانواده خواهد شد. اگر می خواهید زندگی شیرین و آرامی داشته باشید، از زندگی تان لذت ببرید، در زندگی تان کام روا و شادمان باشید، و زندگی را با عشق و صمیمیت ادامه دهید، باید عشق و علاقه و مهر و محبتتان را به همدیگر ابراز کنید. اگر زن می خواهد محبت او در دل شوهرش زیاد شود، باید نسبت به شوهرش دل سوزی داشته باشد. وی باید عیب شوهر را عیب خود بپندارد، به کارهای شوهرش بی توجه نباشد، موفقیت شوهرش را بزرگ شمارد و پابه پای شوهرش گام بردارد. همچنین نسبت به شوهرش خوش رویی و ملاطفت و نرمی نشان دهد و از بدزبانی بپرهیزد. مرد اگر می خواهد قلب زنش را از عشق و محبت خود سرشار سازد، باید نسبت به زنش توجه کند، زنش را بزرگ شمارد و دوست داشتن خود را نسبت به زنش ابراز کند. مرد باید در عمل نشان دهد که تمام کوشش او برای راحتی همسر و زندگی اش است. پس باید از خشونت نسبت به همسرش بپرهیزد، با عطوفت و مهربانی با همسرش برخورد کند، نیازهای روحی و مادی همسرش را فراهم آورد. اگر چنین شد، قلب زن از عشق و محبت به شوهر سرشار می شود و صفحه زندگی شادمانه ورق می خورد!

رهنمودهایی برای ایجاد زندگی صمیمانه

آنان که خواهان رسیدن به یک زندگی ایده آل، آرام، شاد و بامعنویت هستند، علاوه بر ابراز عشق و محبت، باید رهنمودهای زیر را به کار بندند:

1. بینش تکاپویی و تحول

همیشه نسبت به همسر خویش نگرشی متکی بر این سه عنصر را داشته باشید:

الف) او را به عنوان فردی با ارزش و برخوردار از کرامت انسانی بپذیرید.

ب) او را فردی مستعد کمال و تحول بپندارید.

ج) به پیشرفت و ترقی او علاقه مند باشید.

چنین بینشی در شخصیت انسان، عرصه زندگی را بر روی نوآوری می گشاید و کانون خانواده را از زوال و فرسایش تدریجی در امان نگاه می دارد.

2. تبادل عاطفی در برابر انجماد عاطفی

داد و ستد عاطفی همسران در ابتدای زندگی و ادامه آن در طول حیات مشترک از بهترین و پرشکوه ترین جلوه های زندگی متعادل است.

شیوه های صحیح تبادل عاطفی میان زن و شوهر را می توان چنین برشمرد:

الف) شیوه قلبی

قلب، خاستگاه و رویشگاه تمامی ارتباطات و مناسبات انسانی است.

قلب، سرچشمه فیاض احساسات و تمایلات است. اگر همسری در کشتزار قلب خود، بذر عشق و محبت به همسرش را کاشت، یک عمر، نشاط، شادابی، بالندگی، نوآوری، پویایی، معنویت، موفقیت و خوشبختی درو خواهد کرد.

ب) شیوه کلامی

یکی از توانایی های روحی و جاذبه های شخصیتی آدمی، ابراز محبت نسبت به همسر و شریک زندگی اش است. موانع فراروی ابراز محبت، عبارتند از: معرفت نداشتن، غرور بی جا، حجب و حیای افراطی.

ج) شیوه عملی

در این زمینه، پایه های زندگی که پیش تر به وسیله راهکارهای قلبی و کلامی و ابراز محبت استوار شده است، با انجام دادن خدمات خالصانه و عاشقانه برای همسر، استحکام بیشتری می یابد و احساس ارزش شخصی دو طرف، فزونی می گیرد.

3. حفظ طراوت و شادکامی

شادکامی، یک احساس درونی است که آثار بیرونی هم دارد و تا به صورت قلبی، خود را آماده خوش رفتاری و خوش رویی نکنیم، در رفتارمان تجلی نخواهد کرد. هر یک از اعضای خانواده، در شادکامی زندگی، نقش برجسته ای دارند، ولی مرد به دلیل مدیریت خانواده، در این زمینه مسئولیت سنگین تری دارد. مردِ شادکام و با نشاط، خانواده را شادکام نگه خواهد داشت. او چون چشمه ای از درون می جوشد و خرمی و زیبایی می آفریند. امام علی علیه السلام می فرماید: «انسان با ایمان، اندوهش را در دل و خوش رویی را بر چهره دارد.» بنابراین،مرد فهیم و خردمند، مشکلات روزانه را وارد حریم خانواده نمی کند و می کوشد طراوت و شادابی اش را همیشه متعادل نگه دارد. آری؛ «همانند، همانند می سازد» و «افسرده دل، افسرده می کند انجمنی را.» به همین ترتیب، مرد با ایمان و خوش رو، خانواده متقی و شاداب را تربیت می کند و برعکس.

در این زمینه، به این موارد نیز می توان اشاره کرد: مثبت گرایی در برابر منفی گرایی، هنر خوب شنیدن سخن همسر، در نظر گرفتن علاقه و خواسته های همسر، پرهیز از مقایسه همسر با دیگران، پی ریزی پایه های زندگی با صداقت، رفاقت در برابر لجاجت، رعایت حق همسر در تصمیم گیری، هماهنگ کردن کردار با گفتار، حضور در جمع خانواده، اعتدال در عشق ورزی به همسر، غنی سازی اوقات فراغت در خانه، پشتیبانی از شوهر، درک همسر، ایجاد کانون آرامش و آسایش، تعادل و همکاری.

تأکید بر ابراز محبت

در اینکه زن و شوهر یکدیگر را دوست دارند، سخنی نیست، ولی گاهی بدون علت خاصی، کدورت پدید می آید. در چنین حالتی، مرد و زن نسبت به رفتارهای یکدیگر به دیده تردید می نگرند.

اسلام از ما می خواهد که دوستی و محبت خود را نسبت به هر کس که دوست داریم، بیان کنیم و این امر در زندگی خانوادگی ضروری است. به فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، بیان جمله «دوستت دارم» هیچ گاه از یاد زن نخواهد رفت.

شاید اظهار عشق و محبت نسبت به همسر در نظر شما مسخره آید و گمان کنید همسرتان آن را می داند و می فهمد، ولی چنین نیست. بگذارید این مطلب اظهار گردد تا او اطمینان پیدا کند. پیوند زناشویی با ابراز محبت و علاقه، استحکام پیدا می کند و از این رهگذر دوام می یابد. باید دانست در زندگی زناشویی، در کنار نظم و انضباط؛ علاقه و محبت باید حکومت بکند، نه قانون و مقررات.

سرایت اخلاق خوش

اخلاق خوش، سرایت کننده است، همان گونه که اخلاق بد سرایت می کند. اگر با لبخند و نشاط با همسرتان روبه رو شوید، آثار خوبی بر جای می گذارد که کمترین آن، تعادل روحی و روانی است.

انسان خواه ناخواه تحت تأثیر عواطف است. هرچند خشن و سخت گیر باشیم، باز هم در برابر محبت ها و گذشت ها شرمنده ایم و تسلیم خواهیم شد.

شما با اخلاق خوش می توانید در برابر طوفانی از قهر و غضب و خشم بایستید و آن را رام کنید. این امر زمانی به دست می آید که خوددار باشید، از کوره به در نروید. یک انسان فهیم در پی آن است که به جای شکوه و شکایت، راهی پیدا کند که به افکار همسرش نزدیک شود، طبیعت او را بفهمد و با نرم خویی، در او نفوذ کند و تغییرش دهد.

چگونه درباره احساسات ناخوشایند صحبت کنیم؟

برقراری ارتباط عاشقانه هنگامی که ناراحت و ناامید و ناراضی و عصبانی هستیم، کار دشواری است.وقتی احساسات منفی و ناخوشایند پدید می آید، به طور موقت، احساسات عاشقانه ای چون اعتماد و علاقه مندی، درک و پذیرش و قدرشناسی و احترام را از دست می دهیم. در چنین شرایطی، اگر هم بهترین نیت را داشته باشیم، بحث و گفت وگو به دعوا می انجامد و صحبت کردن نتیجه ای در بر ندارد. خوشبختانه راه چاره ای در این زمینه وجود دارد. به جای آنکه با صحبت کردن، احساسات خود را با همسرتان در میان بگذارید، می توانید برای او نامه بنویسید. نوشتن نامه به شما فرصت می دهد تا به احساسات خودتان گوش کنید، بدون آنکه نگران ناراحت شدن همسرتان باشید. وقتی آزادانه احساسات خود را ابراز می کنید و به آن گوش فرا می دهید، به خودی خود، می توانید فکر خود را متمرکز کنید و بامحبت تر شوید و در عین حال، رفتار خود را تعدیل کنید. نوشتن احساسات ناخوشایند و منفی یکی از بهترین راه ها برای آگاه شدن از این موضوع است که تا چه اندازه ممکن است بی محبت به نظر آیید. با نوشتن احساسات منفی، از شدت آن احساسات می کاهید و فرصتی برای اظهار نظر دباره احساسات مثبت شما پدید می آید.

آیا یکی شدن زن و مرد، شادی را در زندگی زناشویی از بین می برد؟

یکی از دلایل اصلی اختلافات در زندگی زناشویی و از بین رفتن شادی، «یکی شدن زن و مرد است که به آن همانند سازی می گویند. پس از چند سال زندگی مرد و زن با یکدیگر، آنها به مرحله ای می رسند که گویا در هم حل شده و یکی شده اند. آنان فراموش می کنند که دو نفر هستند و از این رو، هر چه به خود روا می دارند، برای دیگری نیز روا می دارند. خواسته های همسر خود را نادیده می گیرند، همان گونه که خواسته های خود را نادیده می گیرند. توصیه های همسر خود را نمی شنوند؛ چون آن را توصیه خود می دانند. آنها دوتا بودن را فراموش می کنند و این مسئله، دلیل علاقه به شخص ثالث یا بی توجهی به همسر نیست. این پدیده فقط حالت یکی شدن با همسر است. در این حالت، باید توصیه کردن به یکدیگر را فراموش کنند و منتظر بمانند که دیگری، موضوع مورد نظر آنها را توصیه کند. در واقع، پس از اینکه زندگی ما شکل خود را گرفت، دیگر هیچ توصیه ای کارساز نخواهد بود. ما همان خواهیم بود که امروز هستیم.

برای پیش گیری از ایجاد محیط غم آلوده در زندگی، فاصله خود را با همسرتان حفظ کنید. چند ساعت در روز، او را با همان احترامی که در اول آشنایی، به هم داشته اید، صدا کنید. همدیگر را با لقب آقا و خانم مورد خطاب قرار دهید، در برابر هم برخیزید و همان احترام که در حضور غریبه ها نسبت به هم دارید، رعایت کنید. این گونه است که بار دیگر شادی به زندگی زناشویی شما باز می گردد.

نگاه همه جانبه اسلام به زندگی



بـه رغـم نـظر کسانی که قائل به جدایی دین از دنیا و نیز دنیا از آخرت اند و هدف بـعـثـت انـبـیـا را تـنـهـا آخرت و خداپرستی می دانند و درصدد رواج سکولاریسم (جدا انـگـاری دین از دنیا) می باشند، در تفکر اسلام ناب محمدی (ص) دین و دنیا چنان به هم آمـیـخـتـه و در هـم تـنـیـده انـد که به هیچ وجه از یکدیگر تفکیک نمی پذیرند. در آیات و روایـات اسـلامـی رویـکـرد یک جانبه به دین یعنی توجه تام به عبادت و معنویت و ترک دنـیـا، بـه انـگـیزه زهدگرایی محض و رهبانیت، مطرود بوده و از آن به شدت نهی و نکوهش شده است.
راه امــــــــــــیـــــــــــن
شکلک های محدثه

بـه رغـم نـظر کسانی که قائل به جدایی دین از دنیا و نیز دنیا از آخرت اند و هدف بـعـثـت انـبـیـا را تـنـهـا آخرت و خداپرستی می دانند و درصدد رواج سکولاریسم (جدا انـگـاری دین از دنیا) می باشند، در تفکر اسلام ناب محمدی (ص) دین و دنیا چنان به هم آمـیـخـتـه و در هـم تـنـیـده انـد که به هیچ وجه از یکدیگر تفکیک نمی پذیرند. در آیات و روایـات اسـلامـی رویـکـرد یک جانبه به دین یعنی توجه تام به عبادت و معنویت و ترک دنـیـا، بـه انـگـیزه زهدگرایی محض و رهبانیت، مطرود بوده و از آن به شدت نهی و نکوهش شده است.

سیره رسول اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) در زندگی خودشان و نیز در برخورد با کـسـانی چون عثمان بن مظعون و جمعی دیگر مانند او که به زهدگرایی افراطی و ترک دنـیـا روی آورده بـودنـد، گواه روشنی بر صدق این ادعا است. خداوند در سوره مائده آیه 87 می فرماید: «یا أیها الذین ءامنوا لا تحرموا طیبات ما أحل الله لکم و لا تعتدوا إن الله لا یحب المعتدین؛ ‏اى مؤمنان! چیزهاى پاکیزه را که خدا براى شما حلال کرده حرام نکنید و از حد مگذرید که خداوند متجاوزان را دوست نمی‏دارد». یعنى دستور می‏دهد آنچه را که خدا بر ایشان حلال کرده بر خود حرام نکنند، و این تحریم حلال یا به این میشود که در مقابل حلیت شارع حرمتش را تشریع کنند، و یا به این می‏شود که کسى از انجام آن عمل حلال جلوگیرى نموده یا خودش از انجامش امتناع بورزد، چه همه اینها تحریم و منع و در حقیقت نزاع با خداى سبحان است در سلطنت او، و تجاوز به اوست، و پر معلوم است که این نزاع و تجاوز با ایمان به خدا و آیات خدا سازگار نیست، و لذا در آیه مورد بحث نهى از این عمل را صادر کرده و فرموده: «یا أیها الذین آمنوا...»

پس در حقیقت معناى آیه این است: حرام نکنید آنچه را که خدا برایتان حلال کرده، با اینکه ایمان به خدا آورده ‏اید و خود را تسلیم امر او نموده ‏اید. و ذیل آیه بعدى هم که میفرماید: «و اتقوا الله الذی أنتم به مؤمنون؛ و از آن خدايى كه بدو ايمان داريد پروا داريد» (مائده/ 88). این معنا را که آیه هم تشریع و هم جلوگیرى و هم امتناع را شامل است تایید می‏کند، و اینکه کلمه «طیبات» را اضافه کرده است به جمله «أحل الله لکم» با اینکه کلام بدون ذکر آن هم تمام بود، براى این بود که به تتمیم جهت نهى اشاره کرده باشد، و بفهماند تحریم حلال علاوه بر اینکه تجاوز از حد بندگى و معارضه با سلطنت خدا و مناقض با ایمان و تسلیم است، خروج از حکم فطرت هم هست، زیرا فطرت، خود هر حلالى را پاکیزه و طیب می‏داند، و از آنها هیچ نفرتى ندارد، کما اینکه در آیه ذیل که رسول خدا (ص) شریعتى را که آورده توصیف میفرماید و از این معنایى که گفتیم خبر داده، یعنى آنچه را که حلال است طیب و آنچه را که حرام است خبیث و پلید دانسته، و فرموده است: «الذین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراة و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الأغلال التی کانت علیهم؛ مردم باتقوا همانهایند که پیروى می‏کنند رسول و نبى درس نخوانده ‏اى را که اسم مبارکش را در کتابهاى خود انجیل و تورات نوشته یافتند، پیغمبرى را که به معروف امرشان میکند و از منکر نهی‏شان میفرماید و طیبات را برایشان حلال و پلیدیها را برایشان حرام می‏نماید و تکلیف‏هاى گران و عهد و میثاق‏هاى سنگین که شریعت‏هاى سابق بدوش ایشان گذاشته بودند از دوششان برمیدارد» (اعراف/ 157). و به همین معنایى که بیان کردیم تایید می‏شود که:

اولا مراد از تحریم طیبات الزام و التزام به ترک حلالها است.
و ثانیا مراد از «حل» به قرینه مقابله با حرمت به طور عموم هر چیزى است که در قبال حرمت باشد، پس هم مباحات و هم مستحبات و هم واجبات را شامل مى‏شود.
و ثالثا اضافه «طیبات» به «ما أحل الله» اضافه بیانیه است.
و رابعا مراد از «اعتداء» در جمله «ولا تعتدوا» همان تجاوز بر خداى سبحان است نسبت به سلطنت تشریعیش. یا اینکه مراد تعدى از حدود اوست به کناره‏ گیرى از اطاعت و تسلیم او و تحریم حلالهاى او. چنان که در ذیل آیه طلاق می‏فرماید: «تلک حدود الله فلا تعتدوها و من یتعد حدود الله فأولئک هم الظالمون؛ این احکامى که بیان شد حدود خداوند است پس از آنها تجاوز نکنید و کسانى که تجاوز کنند از حدود خداوند پس آنان ستمکارند» (بقره/ 229) و نیز در ذیل آیه ارث می‏فرماید: «تلک حدود الله و من یطع الله و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها و ذلک الفوز العظیم* و من یعص الله و رسوله و یتعد حدوده یدخله نارا خالدا فیها و له عذاب مهین؛ این احکامى که بیان شد حدود خداوند است، و کسانى که فرمان‏برند خدا و رسولش را داخل می‏کند آنان را در بهشت‏هایى که جارى می‏شود از زیر آنها نهرها در حالى که آنان جاویدانند در آن بهشتها و این خود همان رستگارى عظیم است* و کسانى که نافرمانى کنند خدا و رسول را و تجاوز کنند از حدود او آنان را داخل میکند در آتش در حالى که آنان در آن آتش جاویدند و براى ایشان است عذاب خوار کننده» (نساء/ 13-14). و این آیات همانطورى که ملاحظه می‏کنید اطاعت خدا و رسول را از روى استقامت و التزام به آنچه تشریع فرموده، ممدوح دانسته، و بر عکس خروج از مقام تسلیم و رضا و التزام و انقیاد را از راه تعدى و تجاوز نسبت به حدود خدا مذموم دانسته، و مرتکبش را سزاوار عقاب معرفى نموده است، بنابراین محصل مفاد آیه مورد بحث نهى است از تحریم محللات، یعنى از اینکه کسى از استفاده از آنچه خدایش حلال کرده اجتناب و از نزدیکى به آن امتناع ورزد، چون این امتناع با ایمان به خدا و آیات او مناقض است، و با این نمی‏سازد که محللات چیزهایى هستند که فطرت بشر آن را طیب می‏داند، و هیچگونه پلیدى در آنها نیست تا از آن جهت از آنها اجتناب شود، و اجتناب بى جهت تجاوز است، و خداوند متجاوزین را دوست نمیدارد.

از سـوی دیـگـر نیز در اسلام توجه تام به دنیا و هدف اصلی و نهایی شدن آن و دور شدن از خداپرستی و آخرت طلبی، بسیار ناپسند و انحراف از مسیر حق تلقی گردیده بـه گـونـه ای کـه نـگـون بـخـتـی و زیـانـکـاری انـسـان را بـه دنبال خواهد داشت. تـوضـیح آن که چنان که در بحث های گذشته اشاره شد، دین جامع و کاملی چون اسلام تـأمـیـن رسـتـگـاری همه جانبه انسان را هدف نهایی خود قرار داده است. بر این اساس، سعادت دنیایی بشر نیز، جزئی از سعادت و رستگاری مورد نظر اسلام محسوب گردیده است. به عبارت دیگر، پرداختن به مسائل معنوی و آخرتی و خداپرستی، جزو مهم ترین و اصلی ترین اهداف دین و پیامبران الهی می باشد، ولی رسیدن به این اهداف و تحقق آن در جـامـعـه انـسـانـی، هرگز بدون توجه به مسائل دنیایی و حل مشکلات مادی و جسمانی بشر میسر نیست.

راز این مطلب نیز در این نهفته است که انسان ترکیبی از دو بعد جدایی ناپذیر جسمی و روحـی اسـت، لذا در بـرنـامـه ریزی برای پاسخگویی به نیازهای انسان اگر تمام توجه به یک بعد انسانی باشد به طوری که از بعد دیگرش غفلت گردد، به طور حتم آن برنامه ها در عمل موفق نبوده و کارآیی لازم را نخواهد داشت و شکست خواهد خورد. بـر ایـن اسـاس، قـرآن کـریـم تـوجـه بـه دنیا و آخرت و تأمین خواسته ها و نیازهای دنیوی و اخروی را توأم با هم خواستار شده و به مؤمنان چنین دستور داده است: «وابتغ فیما اتاکالله الدار الا خرة و لا تنس نصیبک منالدنیا؛ در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را طلب کن؛ و [نیز] بهره ات را از دنیا فراموش مکن!» (قصص/ 78).

یعنی گرچه تلاش در راه تحصیل زندگی جاوید آن جهانی باید هدف برتر و مهم تر در زندگی باشد ولی این نباید به قیمت نادیده گرفتن زندگی دنیوی به عنوان هدف ابـتـدایـی و مهم به دست آید، که در این صورت، شخص مغبون و بی بهره از بخشی از زندگی (حیات دنیوی) می شود. امام حسن (ع) نیز به زیبایی، آمیختگی دین و دنیا و دنیا و آخرت را تبیین کرده، می فرماید: «واعـمـل لدنـیـاک کانک تعیش ابدا واعمل لا خرتک کانک تموت غدا؛ بـرای دنـیـایـت چـنان کار کن که گویا همیشه در آن زندگی خواهی کرد و برای آخرتت به گونه ای رفتار کن که گویا فردا خواهی مرد!» (بحارالانوار، ج 44 صفحه 129). بـنابراین، اسلام دین زندگی و خوب زیستن است و در متن زندگی انسان قرار دارد نه در حـاشـیـه آن، و از هـمـیـن رو هـرگـونه تلاش دین ستیزان سکولاریست و دشمنان مستکبر برای حذف این دین از صحنه زندگی فردی و اجتماعی و به حاشیه راندن آن، تلاشی بی حاصل بوده و ره به جایی نخواهد برد.
راه امــــــــــــیـــــــــــن
12
3