❗️منتظرپیام های بعدی ما باشید💟ناب ترین مطالب در 🕌وبسایت🔎 کانال☕️گروه بصیرتی راه امین http://raheamin.blog.ir/
http://raheamin.blog.ir/
https://telegram.me/rahaminw
❗️منتظرپیام های بعدی ما باشید💟ناب ترین مطالب در 🕌وبسایت🔎 کانال☕️گروه بصیرتی راه امین http://raheamin.blog.ir/
http://raheamin.blog.ir/
می توانید کانال تلگرام
را از این پس با طراحی جدید مطالعه نمایید
نظرات خود را راجع به تغییرات و مطالب کانال تلگرام به بخش نظرات ارائه دهید
تصمیم گرفتیم شب میلاد حضرت زهرا سلامالله علیها جشن
ازدواجمون رو بگیریم؛ اول از همه باید به فکر کارت عروسی میافتادیم. کلی
توی اینترنت سرچ کردم تا به ایدهی خوبی برسم، ایدههای جالبی بود ولی دلم
میخواست تازه و متفاوت باشه و چیزی که من میخوام توش باشه. خلاصه
نتیجهی همهی تلاشم شد این:
دلم نمیخواست توی جشن عروسیم حرام که جای خود، حتّی مکروه و مباح هم اتفاق بیفته. آخه وقتی جشن عروسی یه اتفاق خدایی و مستحبه و درای رحمت آسمون اون موقع باز میشه[1]، نامردیه که به کار مکروه و حرام بگذره.
البته باز هم نامردیه اگه توی جشن عروسی که دو تا جوون توی چشم پیامبر جا گرفتن، مردم خوشحال نباشن و لبخند نزنن و ...
همة سعی خودم رو کردم؛ و مراسم خیلی بهتر از چیزی شد که تصورش رو میکردم. حضرت زهرا که پدر و مادرم فداش بشه، بدجور کمکمون کرد.
بچههای تشکیلاتی که چند سالی هست با هم داریم زندگی میکنیم هم توی جشنم سنگتموم گذاشتن.
اینکه جشن عروسیم هم کجا برگزار بشه خیلی برام مهم بود. دلم نمیخواست توی تالاری باشه که شب قبلش اونجا رقص و آهنگ و حرام بوده، آخه من به ملائکه هم کارت دعوت داده بودم و میدونستم که پاشون رو هیچ وقت توی اینجور جاها نمیذارن، اون وقت کلی غذا اضافه میآوردم و کلی هزینهی اضافی میفتاد گردنم!
گشتم و بهترین گزینهای که فکرش رو میکردم رو پیدا کردم. به لطف عزیزی، توی شهرم سبزوار، مسجد قشنگ و زیبایی هست که ابتکارات جالبی داره. داشتن تالار پذیرایی مراسمها و عروسیها یکی از این امتیازاته.
حالا میموند برنامههای جشن. مجری، همه کارهست. یعنی اگه یه مجریِ خوب توی یه جشن عروسی باشه کافیه. امّا برنامههای دیگه؛
قرائت زیبای قرآن.
خیلیها گفتن مگه توی عروسی هم قرآن میخونن؟! خودم هم تا به حال ندیده بودم، ولی میدونستم یقینا مجلس رو زیبا و قشنگ و دلچسب ما و حضرت زهرا سلامالله علیها میکنه.
بودن گروه سرود و تواشیح که کار شاد بخونن (البته آهنگش به طرب و حرام کشیده نشه، که خیلی از گروهها متاسفانه کشیده شدن) دلچسبی مجلس رو صد برابر میکنه.
خوندن مدح اهل بیت و شعرهای طنز و کفزنی برنامه رو تکمیل میکنه.
امّا کار دیگهای که من توی هیچ جشنی ندیدم پخش کلیپ بود. امکانات پخش رو هم قسمت آقایون و هم قسمت خانمها آماده کرده بودیم و قرار بود 2 تا فیلم رو پخش کنیم.
اوّلیش علمک و دوّمیش گزیدهای از مصاحبه همسر شهید روحانی احمد ظریفیان یگانه توی برنامه نیمه پنهان ماه بود. ربط این دو کلیپ هم به طلبه بودنم برمیگرده دنبال ربطهای دیگه نباشین. متاسفانه با توجه به وقت مراسم فقط علمک رو پخش کردیم.
کلیپ دومی دلیل خاص و جالبی هم داشت، همسر بنده قبل از ازدواج با من خیلی از اطلاعاتی که باید نسبت به فضای طلبگی و زندگی طلبگی به دست میآوردن با صحبتهای همسر شهید پیدا کرده بودن.
حضور جوونها (که اکثرشون دانشآموزای مجموعه فرهنگی بصائر بودن) خیلی برنامه رو متفاوت کرده بود. به نظرم جشن عروسی که جوونها توش محور مهمانها نباشن نشاطی نداره.
برنامههای جنبی و سنّتی وجود داره که نمک جشن هستن و خیلی جشن رو قشنگ میکنن. مثل خوندن چاووشیهای قدیمی و معروف وقتی که عروس و داماد وارد مجلس میشن، یا اسپند دود کردن و پوشیدن کت دامادی به دست بزرگترها و ...
خب دیگه فکر کنم همه چیز رو گفتم و موند این آخری که خود عکس گویاست.
راه امــــــــــــــــــــــــــیــــــــــــن(avablog.ir)عذاب زنان بی حجاب پس از مرگhttp://raheamin.avablog.ir/post/29
ایشان در خانواده هم رفتارش حساب و کتاب داشت. این نبود که همه وقت را بگذارد برای خانواده یا اینکه هیچ وقتی نگذارد. ایشان وقتهای مخصوص عبادت، مطالعه درس و فکر و ذکر داشتند، همچنین سه وعده غذایی با خانواده صرف میکردند.
گروه فرهنگی مشرق - گاهی می پرسیدیم چرا این همه زیارت نامه طول می کشد؟می فرمودند: ما کسانی را دیدیم چهار ساعت زیارت حرمشان طول میکشید. وقتی می پرسیدند برای چی؟، میگفت خودم را در بهشت میبینم، چطور بیرون بیایم.
*سبک زندگی فردی آیت الله بهجت
*از سبک زندگی فردی آیت الله بهجت در منزل (نوع و مقدار غذا، مقدار خواب و ...) و نحوه تعامل با خانواده و فرزندان، در مجموع سال هایی که در خدمت پدر بزرگوارتان بودید، بفرمایید؟خوب قهراً یک انسان خودساخته، میداند چه اندازه غذا بخورد. ایشان طوری غذا نمیخورد سنگین شود، این جور که ماها میدیدیم، غذا بسیار ساده بود، دو وعده را معمولاً با نان و چای سپری می کرد. صبح نان و چای با پنیر و گاهی این اواخر با مقداری گردو معمولاً غذای ایشان برای نهار کته بود یا آب خورشت یا نیمرو. در هفته، تنها دو مرتبه غذایی میخورد که گوشت داشته باشد. هر چند گوشتش را نمیخورد و بیشتر آب آن را روی برنج ریخته و نرم کرده و با نان میخورد.
هفته ای دو بار در شب های جمعه و چهارشنبه جمکرانی ها به عنوان مهمان برای ما آبگوشت درست میکردند. شبهای چهارشنبه بعضی میرفتند جمکران، آبگوشت درست میکردند.
در مقابل، کار و تلاش علمی بسیار زیادی داشتند. اگر غذاهای خوب در خانه میآمد، ما میخوردیم. غذاهای ساده را ایشان مصرف میکرد، حتی تا سن نود سالگی، مادرم میگفت این حسرت به دلم ماند یک مرتبه به من بگوید فلان غذا را برای من درست کن. این اواخر، میگفت برای من چیزی درست نکنید، اگر شد من نان و اشکنه میخورم، یا همان کته را با یک اشکنه میخورم؛ یا نهایتاً نیمرویی میخورم. یا اگر سرما خورده بود؛ یک فرنی؛ البته در این اواخر، هم با تجویز پزشک، چند روزی در هفته، شیر میل می کرد.
*طلب شفاء برای بیمار
صحبت از بیماری شد، ما مرتب از ایشان می شنیدیم وقتی، شخصی تقاضای شفا و بهبودی مریضی را می کرد، دستورالعمل های خاصی می دادند؛ اشاره ای داشته باشید.
بله! ایشان می فرمودند: اگر انسان به طبّ مأثور اهل بیت و ائمّه اطهار(علیهم السلام) عمل کند، کمتر به بیماری مبتلا می شود. خرما، شیر، ماست و روغن زیتون را جامع بین غذا و دواء می دانست. توصیه داشت تا گرسنه نشدید، نخورید. سفارش می کردند، لقمه ها را کوچک بردارید و زیاد بجوید. البته وقتی کسی می آمد و مریضی داشت، توصیه هایی هم به او داشتند و در کنار دعا، می فرمودند: زیاد صدقه دهید و سعی کنید، حتی اگر مبلغ کمی هم هست، آن را بین فقراء، پخش کنید، صدقه، شفا دهنده است و به مومنین بگویید برای مریض دعا کنند. اگر فرد تمکن مالی داشت، دستور قربانی کردن می دادند تا گوشت آن بین فقراء تقسیم شود. تاکید داشتند در صورت توانایی، مریض در مابین الطلوعین، در هوای آزاد قدم بزند. وقتی کسی به حالت مضطر می آمد و درخواست طلب شفاء می کردند، می فرمودند: به مریض، مخلوط تربت سیدالشهداء و آب زمزم، مرتب بخورانید.
*مقدار خواب
مقدار خواب ایشان را در این اواخر، بیشتر از پنج ساعت در شبانه روز، ندیدیم؛ حتی خواب دراز کش ایشان بیش از سه یا سه و نیم ساعت، نشد، اگر خیلی هم استراحت لازم داشت، بین ده دقیقه یا یک ربع، به طور نشسته استراحت میکرد و معمولاً یک ساعت و نیم در شب های کوتاه و دو ساعت و نیم در شب های بلند، قبل از سحر بیدار میشد.
خاطره آیت الله بهجت از علامه مامقانی
یادم هست، ایشان در همان سال های هفتاد، دیدم ظهر که از مسجد آمد، عمامه را برداشت و با لباس دراز کشید. پرسیدم: آقا چی شده؟ آیا حالتان بد شده، دکتر بیاوریم، فرمود: نه نگران نباشید، به شدت نیاز به خواب دارم. نگاه کردم دیدم ایشان کمتر از سه ساعت و نیم، شب و روز میخوابید. همهاش کار میکرد، به این اندازه، خودش درباره بعضی اساتید میگفت، یک ساعت از خوابشان کم کردند، فلان کتاب را نوشتند. گویا منظور ایشان مرحوم مامقانی بود که در آخر کتاب خویش نوشته بود من سه ساعت را تبدیل به دو ساعت خواب کردم تا توانستم کتاب را به اتمام برسانم. مرحوم ابوی، میفرمودند: من نمیدانم دو ساعت هم میشود خوابید؟ سه ساعت که میشود؛ ولی دو ساعت را نمیدانم.
سحر خیزی
از ابتدای سحر که از خواب بیدار میشد، مشغول عبادت و راز و نیاز و مناجات بود، حتی اشعار مناجاتی با زبان، عربی و فارسی می خواندند، در هنگام وضو گرفتن، قبل از وضو و بعداز آن در حال استغفار بود، بعد مشغول نمازها و نوافلش میشد و آن هم ادامه داشت، دوباره استغفارش ادامه داشت، سپس به تدبر در قرآن مشغول می شد تا وقت صبحانه. جمعهها و پنج شنبهها عبادات بیشتری داشت و نمازهای بیشتری می خواند.
دعا هنگام ورود به منزل
ایشان، مقید بود، وقتی وارد منزل می شود؛ در هنگام بیرون آوردن کفش، می گفت: رب انزلنی منزلا مبارکا و انت خیر المنزلین. من چند بار از ایشان در راه منزل، مسئله ای را که نیاز به فکر کردن داشت، پرسیدم ببینم این دعا را فراموش می کند یا نه، اما هنگامی که درب منزل می رسید، همان دعا را می گفت و من نتوانستم ایشان را از گفتن دعای مذکور غافل کنم.
سیره عبادی حضرت آیت الله بهجت
حال که صحبت از عبادت و دعا شد، برخی از اذکار و ادعیه ای را که آیت الله بهجت به خواندن آن مداومت داشتند بفرمایید؟
دعای عهد بعد از نماز صبح، مداومت بر خواندن قرآن، تدبر در تلاوت قرآن، زیارت عاشورا. صد لعن و صد سلام را در بین کارها انجام می دادند. بعد از نماز عشاء توسل مخصوص داشتند و حدود سه ربع تا یک ساعت طول می کشید. این اواخر، نوافل را در حال راه رفتن می خواندند. در حرم حضرت معصومه(س)، هر روز زیارت جامعه را می خواندند، به طوری که من در اثر ممارست و مداومت، به تدریج این زیارت را در همان کودکی حفظ شدم. به نیابت از اساتید خویش و دیگران، چندین بار زیارت نیابتی می خواند و انجام می داد. در روزهای جمعه سوره های «صافات و یس» را تلاوت می فرمودند و بر آن مداومت داشتند. ادعیه مخصوص قبل از خواب ایشان، هیچ گاه ترک نمی شد. خیلی به حدیث کساء معقتقد بودند. باور ایشان این بود امام عصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) به مجالس حدیث کساء توجه ویژهای دارند. به آنهایی که شوق امام عصر(عج) را داشتند، می فرمودند: همزمان با دعای تعجیل در فرج حضرت، صلوات زیادی را به وجود مقدسش اهداء نمایید، زیاد به مسجد جمکران، مشرف شوید و نمازهای مسجد را نیز بخوانید.
هنگام استراحت و فراغت، به ذکر شریف صلوات و استغفار، مشغول بودند. آیت الله بهجت، عقیدهاش این بود انسان حتی اجازه ندارد دقیقه ای از وقت خود را تلف کند بلکه باید از همه دقایق عمر خود استفاده کنند.
ایشان براى توسل به اهلبیت علیهالسلام به همین دعاهای مأثور توصیه مىکردند و مىگفتند: «بهترین توسلات، همین توسلات مأثوره است، ولى باید قلب همراه زبان باشد». خود ایشان هم در عمل به این گفتار پیشقدم بود و به بسیاری از ادعیه و توسلات مأثور التزام داشتند. در حرمهاى ائمه علیهمالسلام بیشتر زیارت امینالله و زیارت جامعه کبیره را مىخواند. در حرم حضرت معصومه سلامالله علیها نیز زیارت جامعه را قرائت میکرد و معتقد بود در اینجا نیز می توان به نیت زیارت تمام ائمه(ع)، این زیارت را بخوانیم. می فرمودند: خودم را در بهشت، می بینم
دو ساعت از صبح را در حرم بودند. گاهی، یک ساعت یا بیشتر را ایستاده در حرم به زیارت مشغول بودند، یک آقای طلبه ای میگفت؛ تایم گرفتم بیش از یک ساعت در حرم ایستاده، عبادت می کردند تا سن نود سالگی، هم در حرم مشغول راز و نیاز و عبادت بودند، گاهی می پرسیدیم چرا این همه زیارت نامه طول می کشد؟می فرمودند: ما کسانی را دیدیم چهار ساعت زیارت حرمشان طول میکشید. وقتی می پرسیدند برای چی؟، میگفت خودم را در بهشت میبینم، چطور بیرون بیایم.
ایشان اصرار داشت نه تنها در حرمهای ائمه(ع)، بلکه در حرم فاطمه معصومه(س) نباید صدا را بلند کرد. میفرمود: به خدام و زوار بسپارید که در حرم فریاد نزنند و صدای خود را بلند نکنند، چون ملائکه در حال طواف هستند و از صدای بلند اذیت میشوند، میخواستند هر کسی در حال خودش باشد. میگفتند: برخی در همینجا متوجه میشوند که حاجاتشان برآورده میشود.
وصیت آیتالله بهجتبله. از همه مهمتر، مسئله روضه حضرت اباعبدلله(ع) بود. این مسأله چنان برای آیتالله بهجت مهم بود که حدود 50 سال هر هفته مجلس داشتند، حاضر نبود به این سادگی این کار را ترک کند. حتی در حال کسالت و مریضی اصرار داشت این مجلس برقرار شود و خودشان نیز حضور داشته باشند، خیلی برایش مهم بود از اول مجلس حضور داشته باشد. سال ها این مجلس روضه در منزل ایشان بود و پدرم درها را باز میکرد و خودش دم در مینشست و به هرکسی که وارد میشد، احترام میکرد. هیچ وقت فقط برای شخصیت خاصی بلند نمی شد بلکه برای همه این احترام را قائل میشد. ایشان از شخصی، نقل می کرد: خدواند متعال، دو نعمت به من ارزانی داشته، یکی توفیق بکا و گریه در عزای سید الشهداء (ع) و دیگری، اینکه قرآن را با کسالت نخواندن. حتی ایشان در وصیتنامه خود ذکر کردند بعد از من از ثلث ماندههایم، مجلس عزا و روضه حضرت سیدالشهدا (ع) را اقامه کنید.
گاهی شوخی میکردم میگفتم: آقاجون مشغول حفظ کردن صلوات است. خودشان هم، متبسم می شدند. زیارت در حرم امام رضا(ع) هم گاهی طول می کشید. این جمله را سه بار در عمرش شاید فرموده باشند که نگران نباش، امتحان کردم، اگر از این کارها کم نگذارم، یک ساعت مطالعه با ده دقیقه تمام میشود و دقیقاً یادم است ایشان برای درس خارجشان که میرفتند، بیست دقیقه مطالعه میکردند، در صورتی که دو ساعت باید مطالعه می کردند.
وقتی سعی صفا و مروه تعریض شد، یعنی از صفا به مروه بیرون از جاده قدیم کوه را کندند و جاده جدیدی گذاشتند، همه نظر دادند امسال حج ساقط است، هیچ کسی حاضر نشد به این قضیه نظر دهد، تنها کسی که در این قضیه نظر داد که اگر بین جبلین، صادق باشد، کافی است، ایشان بود. همه دستور دادند در این مسئله به آقای بهجت مراجعه کنید، والا حج امسال ساقط است، سال بعد همه متفقاَ مطابق ایشان نظر دادند.
*داستان دیر خواندن نماز صبح آیت الله بهجت و عمل به توصیه مقامات امنیتی
قبل از اینکه به سلوک خانوادگی ایشان بپردازیم، برای خیلیها سؤال بوده نماز صبح ایشان در اواخر عمر چرا مقداری دیر میشد، اگر صلاح می دانید، این را تشریح کنید که چرا این گونه بود؟
اواخر نبود، ایشان بعد از انقلاب این طور شد. ایشان تا قبل از انقلاب نماز صبح را اول وقت در مسجد فاطمیه اقامه میکرد، هر چه طلاب اصرار میکردند منزلمان دور است تا اینجا برسیم طول میکشد، ایشان توصیه میکرد همان محل خودتان جماعت بخوانید. فریضه ای است که دارد از دست میرود، این فریضه را اقامه کنید در همه محلات. هر چه اصرار کردند ایشان برای نماز صبح نیم ساعت بعد از اذان بیاید، حاضر نشد. تا اینکه انقلاب شد، روزی داماد حضرت امام(ره) آقای اشراقی بنده را دید و گفت؛ میخواهم خدمت آقا برسم، کاری با ایشان دارم. گفتم امشب بیایید ولی به شرط اینکه بعد از نماز مغرب زود تشریف بیاورید، چون آقا نماز مغرب و عشایش طول میکشد، شما ممکن است بیایید و آقا هم در منزل، مشغول عبادت میشود، دیگر نمیتوانید دسترسی داشته باشید. قبول کرد و نماز خواندند و زودتر آمدند. من هم در چای گذاشته بودم از ایشان پذیرایی کردیم. آقا که آمد، گفتم آقای اشراقی آمده، پرسید کاری دارند. گفتم حتماً کاری دارند. آقا رفتند، نزد ایشان، احوالی از فامیلها پرسیدند.
آقای اشراقی گفت؛ قرار است، برای شما مأمور بگذارند. حاج آقا با تعجب پرسید برای چی؟ ایشان گفتند برای اینکه الان ترورها شدت گرفته؛ قرار شد برای چند نفر از شخصیت ها محافظ بگذارند از جمله برای شما. حاج آقا مقداری سرش را به زیر انداخت، بعد فرمود: آن کسی که محافظ محافظ است، محافظ ما هم است. این قدر آقای اشراقی از این جمله خندید و خوشش آمد؛ مجددا خواست تکرار کند، آقا فرمودند: تکرار نفرمایید. گفت حالا که اینطور است، به بنده دستور داده اند تا خدمتتان عرض کنم، شما شبها در را برای احدی باز نکنید، مگر اینکه کاملاً مطمئن باشید که فرد پشت در را میشناسید، تا مطمئن نشدید در را برای احدی باز نکنید، همچنین تا هوا روشن نشده از منزل خارج نشوید، بنده، باور نمیکردم، آقا این حرفها را جدی بگیرد، چون مأمور را نپذیرفته بود، اینها را هم، گفت و خداحافظی کرد و رفت، فردا که شد و به کلاس درسمان رفتیم، از درس که میآمدم، دیدم همه بقال و عطار و اهل محل و طلبهها میگفتند آقا چرا امروز دیر کرد، نزدیک آفتاب آمد، برایم مسئله بود. آمدم دیدم آقا مشغول وضو گرفتن است. رفتم پیش والده پرسیدم آقا مشکلی برایشان پیدا شد، چرا امروز صبح دیر برای نماز رفته اند گفت: بله؛ من صدای در خانه را وقتی آقا داشت میرفت و هوا روشن بود، شنیدم آقا که مشغول وضو بود، دو سه بار تکرار کردم، جواب نداد. اما وقتی وضو به اتمام رسید، گفت: اگر بعد از این هم باز هم پرسیدند، بگویید قرار بر این است که بعد از این همین طور باشد. بعدها متوجه شدیم اگر متخصصی در یک زمینه ای نظر دهد، نظرش را قبول میکرد. پزشک هم اگر حاذق بود، حرفش را قبول میکرد. این دستور امنیتی را پذیرفته بود و همان روز عمل کرده بود. این خیلی برای من عجیب بود، می توانستند، یک روز صبر کند، برود، و بگویند از فردا این قدر دیر میآیم. ولی همان روز دیر رفته بود. البته نماز صبحشان را در اول وقت در خانه میخواندند، بعد برای اقامه نماز جماعت و انجام عمل مستحب و ثواب جماعت، به مسجد می رفتند. نماز اول وقت را ایشان هیچ وقت ترک نمیکرد و به هیچ بهانه ای و البته جماعت را مستحب می دانست. و می فرمود: آن استاد اخلاقی نجف، اگر نماز اول وقت، کمی تاخیر داشت، رنگش می پرید.
*سبک زندگی خانوادگی
اکنون اگر موافق هستید، به سبک زندگی خانوادگی ایشان بپردازیم؟
بله. در خانواده هم رفتارش حساب و کتاب داشت. این نبود که همه وقت را بگذارد برای خانواده یا اینکه هیچ وقتی نگذارد. ایشان وقتهای مخصوص عبادت، مطالعه درس و فکر و ذکر داشتند، همچنین سه وعده غذایی با خانواده صرف میکردند چون غذا صرف کردن ایشان زمان بیشتری طول میکشید، باعث میشد از احوالات افراد خانه، مطلع شود، حتی صله رحمش آنجا انجام می شد، حتی تفحص از همسایهها نیز در زمان صرف غذا بود. مثلاً وقتی غذایش را آماده کرده و یا میخواستند بیاورند، از همسایه خبر می گرفت که مثلا آن مشکلش چه شد. لذا شاید یک ساعت نهار ایشان طول میکشید، میپرسید از فلانی خبر داری، از فلان قوم و خویش خبر نداریم، احوالش را بپرس، نامه بنویسید، بپرسید، بعد، همسایهها را میگفت بپرس؛ مشکلات همسایهها را مطرح نموده و میگفت بروید، انجام دهید.
مثلاً اگر یک جعبه میوه ای میآوردند، میگفت، سه قسمت کن یک قسمت را به همسایهها بده، یک قسمت خودت بردار، یک قسمت بگذار برای اینجا. یک بار یادم است ایشان داشت از بالای سر من رد میشد، قدری توقف کرد. گفت سوا و جدا نکنی ها، خوبهایش برای ما بگذاری!
*می دانست او دارد می میرد
همسایه خیلی دوری کار بدی کرده بود، من نزد بعضی اظهار ناراحتی کرده بودم که این چرا این کار را کرده ؟ آن هم آمده بود و به آقا شکایت کرده بود. آن وقت یک روزی حاج آقا به من فرمود برو یک غذایی که به مادرت گفتم درست کرده، بردار و ببر. من اصلاً نمیخواستم پیش او بروم. کسی که این کار خلاف را کرده، بعد از چند روز به من گفت چرا نمیبری، این را برای تو می گویم. من میخواهم او از تو ناراحت نباشد. زمانی نگذشت از دنیا رفت. علم داشت که او دارد میمیرد، حالا که دارد میمیرد از تو در دلش چیزی نباشد، حتی یک دفعه به من فرمودند؛ گوسفندی بکش و تقسیم کن. من وقت این کارها را نداشتم. گفت؛ آخر این را برای تو می گویم، می فرمود؛ کودک بودی مهمانی داشتیم، گفت عمر ایشان فلان قدر است، مقدار عمرت را گفت، این برای صدقه آن است که خطر رفع شود. گفتم من خیلی هم به عمر مقید نیستم، این کار را کرد و بعد فکر کردم که دقیقاً او اگر مثلاً گفته عمرت چهل سال است، سر چهل سالگی، این دستور را به من میدهد. این مهمتر از آن است که نشسته زمان را نگه داشته و سر چهل سالگی آمده به من میگوید این دو هفته مانده به چهل سالگیت، برو این کار را بکن، این حافظه عجیب خودم هم یادم نمانده بود، اگر ایشان نمیفرمود، من یادم نبود.
پذیرایی از مهمان
ابوی ما، مرحوم آیت الله بهجت، علاقه داشت هر روز ناهار، یک مهمان داشته باشد، بله، این اخلاق را آقا داشت البته خیلی راضی نبودیم از کودکی می گفتیم حالا مهمان را داشته باش، بفرمایید تا بیشتر غذا درست کنند، می فرمودند: نه همان غذا، میگفتند: "طعام الواحده یکفی الاثنین". همان غذای من را بدهید، دو نفری با مهمان، میخوریم. گاهی ما سر سفره بودیم، و میهمان هم در موقع غذای ما می رسیدند؛ ابوی می فرمودند : حضرت ابراهیم فرسخ ها به دنبال مهمان می گشت. حالا این آقا دم در خانه است و مهمان خدا می باشد. به همان اندازه، همان غذایی که اینگونه بود دلش می خواست با دیگران بخورد.
*رفتار در خانواده
درباره روابط زن و شوهر، چگونگی امر و نهی به فرزندان و عمل و رفتار ایشان در منزل چطور بود؟
آقا معتقد بود در روابط خانوادگی، جواب دادن یا رو کم کردن باید بهصورت کلی کنار گذاشته شود، این کار هیچ ثمرهای ندارد. برخورد کردن اقتضای طبیعت حیوانی است، اگر آن یک شاخ زد، این هم دو تا شاخ بزند و اگر هم دو تا نزند، بالأخره یکی را که باید بزند! این طبیعت حیوانی است. انسان باید این حرفها و نزاعها را جدی نگیرد و به خدا واگذار کند، یا اینکه به دفتر شرع مراجعه کند و ببیند الآن وظیفهاش چیست. اگر کسی خودش به این روش رفتار کند، طرف مقابل هم رفتار خواهد کرد و قضیه حل میشود.
خود ایشان، اصلا جواب اعتراضات را نمی داد، گوش میداد، ولی جواب نمیداد؛گرچه خیلی از حرف ها هم بی ربط و بی انصافی بود. گاهی هم اعتراض می کردم، مگر حرف خلاف نبود؟ چرا پاسخ ندادید؟ می فرمود: مگر با جواب دادن، حرف تمام میشود؟
*امر و نهی به فرزندان
امر و نهی کردن و تحکّم ایشان، بیشتر در حلال و حرام بود. از آن زمان که من بالغ شدم و به سن پانزده سالگی رسیدم، یکبار هم دستور نداد نانی بخر یا چیزی تهیه کن. گاهی با عبارات لطیفی به ما میفهماند مایلند کاری کنیم؛ مثلاً میفرمود: «اگر نانی باشد، شاید اینجا صرف شود». و یا میفرمود: «مادرت مایل است که فلان چیز در خانه باشد».
آیا ایشان اصولا عصبانی هم می شدند؟ به ویژه در منزل با فرزندان؟
گاهی کمی عصبانی می شدند، اصولا ایشان تحمل گفتگوی طولانی با کی نداشت. ولی کاملا، بر خود مسلط بود و عصبانیت کمتر بروز و ظهور داشت. در چندجا بیشتر عصبانی ایشان، آشکار می شد، اگر کسی، سخن یا حرکت شبهه ناکی انجام می داد، یا خدای نکرده خلاف شرعی انجام می داد، آنگاه تندی می کرد، و نیز هنگامیکه کسی اسرار ایشان را که مایل نبود دیگران را بدانند، افشا می کرد، ناراحت می شد.ولی در امور دیگر، اغلب سعی می کرد یا از مجلس، بیرون برود یا تهدید به بیرون رفتن می کرد.
همسرداری آیت الله بهجت
رابطه ایشان با والده مکرمه شما، چگونه بود؟
ایشان معتقد بود هماهنگی کامل و موافقت صددرصد، بین زن و مرد در محیط خانواده، از هر لحاظ برای غیر انبیاء و اولیاء دست نیافتنی است. ایشان همواره مدارا را در مورد همسر خود در پیش می گرفتند، در هر شرایطی صبر و تحمل ایشان بر هر چیز دیگری غلبه داشت، حتی گاهی مادر اظهار ناراحتی می کردند، آقا اگر پاسخی هم داشتند، نمی گفتند و در هر صورت ناراحتی را با ناراحتی جواب نمی دادند و البته در اکثر مواقع پاسخی جز سکوت نداشتند، گاهی که کار مثلا بالا می گرفت، آقا در مرحله اول می گفتند: خب حالا غذایمان را بخوریم، اگر این شیوه هم جواب نمی داد در مرحله شدیدتر تهدید می کردند و مثلاَ می فرمودند : غذایم را به اتاق می برم و تنها می خورم. نهایت امر این بود که در بالاترین حد ممکن غذا را در اتاق خود میل می کردند.
یکبار به مادر گفتم؛ شما مثلا در این مورد اشتباه کرده اید و دلایل آن را ذکر کردم، البته با تندی و ذکر مسائلی که نارحت می شد، وقتی خدمت آقا رسیدم ایشان فرمودند: «نباید می گفتید» گرچه حرفم باعث شد تا مدت ها، دیگر اعتراض نباشد، یعنی حاضر نبودند کوچکترین اصطکاکی در روابط خانوادگی ایجاد شود ، گاهی نیز برای ایشان وسائلی را می گرفتند و به عنوان هدیه می دادند ، به بچه ها هم سفارش می کردند همواره با مادر باید مدارا کرد و نباید به هیچ وجه با تندی پاسخ شان را داد.
*قبل از اینکه به موضوع بعدی منتقل شویم، دوست داشتیم بیشتر در سلوک و سبک زندگی ایشان، بیشتر گفتگو کنیم.
اینها خیلی مفصل است. ایشان قبل از اینکه بچه به دنیا بیاید، به او محبت و سفارش میکرد، مواظب فرزندت باش، با اینکه هنوز فرزندی نبود. این خیلی برای ما تعجب بود، مقید بودند در گوش بچه اذان و اقامه می گفتند. حتی یک روزی گفتم حاج آقا بچه که به دنیا میآید، قیافهاش خیلی مطلوب نیست، اول که میآید، هنوز یک شکلی است، شکل نگرفته، نمیشود او را بوسید. فرمودند: چرا قابل بوسیدن است. گذشت، چند ماه بعد بچهام به دنیا آمد، بچه را گرفت اذان و اقامه گفت، بچه را بوسید. و با لبخند فرمود: . اگر محبت داشته باشی قابل بوسیدن است ، این را خواست به ما یک جوری بیاموزد. یعنی تا این اندازه برخی مسایل را عملا میآموخت. می گفت: اینها تازه از نزد پروردگارشان، مراجعت کرده اند و به دنیا آمده اند ، لذا عصمت دارند. عصمت و معصومیت کودکان است که انسان را به خود جذب می کند. نام هایی هم که آقا برای نوزاد، انتخاب می کردند، زینب، فاطمه، زهرا و امثال اینها بود.
ایشان به کار نوهها هم توجه می کرد. توصیههای زیادی به آنها داشت و به ما هم راجع به آنها سفارش میکرد. هر روز به فرزند من توصیه میکرد: «وقتی که میخواهی به مدرسه بروی چهار قل و آیتالکرسی بخوان و برو». خود ایشان هم دعای «اللهُمَّ اجعَلهُ فِی دِرعِکَ الحَصِینَةِ الَّتِی تَجعَلُ فِیها مَن تُرِید» را برایش میخواند. همچنین مقید بود شبها پیش از خواب برای همهشان دعا بخواند. در مورد تربیت کودکان هم معتقد بودند بچه ها کمتر به تلویزیون سرگرم شوند و سعی کنید مشغولیت هایی برای آنها ایجاد کنید. مثلا شب به بازی های فکری و اسباب بازی و سرگرمی های طبیعی برای کودک، بیشتر توجه کنید.
معرفی آثار معتبر
شایعات و سخنان بی پایه و اساس، در مورد آیت الله بهجت، فراوان است، برای شناخت ایشان چه آثاری را به علاقه مندان معرفی می نمایید؟
بله. کتاب ها فراوان است. البته هر کدام، بخشی از زندگی ایشان را به تصویر کشیده اند. لکن کتاب های: «در محضر بهجت»، «فریادگر توحید»، «به سوی محبوب»، «العبد»، «رحمت واسعه»، «بهجت عارفان» و «زمزم عرفان» از کتب مورد تایید، می باشند. همچنین، نرم افزار «آیینه روشن»، حاوی زندگی نامه، دستورالعمل ها، تصاویر و فیلم های ناب درباره زندگی ایشان است. همچنین مستند «العبد حدیث سرو»، که توسط معاونت سیمای سازمان صداوسیما و با همکاری مرکز تنظیم و نشر آثار تولید گردیده که از فروشگاه www.bahjatava.ir قابل تهیه است.
البته، همین جا سخنی هم درباره شایعات فراوان بگویم، اهمیت انتشار آثار قابل اطمینان از یک طرف و همچنین حجم بالای شایعات منسوب به آیتالله بهجت از طرف دیگر، باعث شده ما، تکذیب شایعات را بهعنوان اولویت کاری، لحاظ نکنیم؛ ازاینرو مطالبی راکه به ایشان، منسوب میشود، قطعاً به معنای تأیید آنها نیست و تنها مطالب معتبر، از طریق مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله بهجت به نشانی www.bahjat.ir موردتایید است.
اگر نکته پایانی است، بفرمایید؟
متاسفانه باید گفت، آیت الله بهجت، از کسانی بودند که آن طور که باید، شناخته می شدند، به جامعه معرفی نشدند. تجلیل از ایشان، تجلیل از روحانیت مهذب و وارسته است و موجب علاقه مند شدن جوانان به معنویت و معارف دینی خواهد شد.
ان شاء الله طلاب جوان با مطالعه زندگی و خاطرات ایشان، خود را به الگوی جامع مرجعیت معاصر، سالک و عارف الی الله، نزدیک کنند، لذا امیدواریم سنت حسنه ای که اخیرا در جامعه در نکوداشت برخی از چهره های برجسته علمی و عملی پدید آمده، بتواند بخشی از این کمبودهای مهم فرهنگی را پر کند.
ان شاءالله.
رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(مدظلهالعالی)یک بحث هم مربوط به فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است. من حقیقتاً، نه به عنوان تعارف، نه به عنوان یک حرفِ هزاران بار تکرار شده، واقعاً قاصرم؛ زبان قاصر است، دل قاصر است، ذهن قاصر است که بخواهد از این مقام بلند تعریف و تجلیل کند؛ این موجود انسانی، این دختر جوان، اینهمه فضیلت، اینهمه درخشندگی، اینهمه کبریا و عظمت؛ که کسی مثل پیغمبر وقتی فاطمهی زهرا بر او وارد میشد، «قام الیها»؛(۱) نه فقط بلند میشد، بلکه بلند میشد و به سمت او میرفت. یک وقت یکی وارد اتاق میشود، شما به احترامش بلند میشوید؛ یک وقت کسی وارد اتاق میشود، شما با اشتیاق به طرفش میروید. اینها مگر شوخی است؟ این بحثِ پدر - فرزندی نیست. پیغمبر خدا اینجور از فاطمهی زهرا تجلیل میکند؛ رضای او را رضای خود، رضای خود را رضای خدا؛ سخط او را سخط خود، سخط خود را سخط خدا اعلام میکند؛ اینها مقامات فاطمهی زهرا است. آن زندگی با امیرالمؤمنین، آن تربیت آن فرزندان. خب، مگر میشود دربارهی این بزرگوار، امثال ما حرف بزنیم؟۱۳۹۱/۰۲/۲۳
١) رونق گرفتن چشم چرانى و هوسبازى
٢) توسعه ى فساد و فحشا
٣) سوء قصد و تجاوز به عنف
٤) باردارى هاى نامشروع و سقط جنین
٥) پیدایش امراض روانى و مقاربتى
٦) خودکشى و فرار از خانه در اثر آبروریزى
٧) بى مهرى مردان چشم چران نسبت به همسران خود
٨) بالا رفتن آمار طلاق و تضعیف روابط خانوادگى
٩) رقابت در تجمّلات
١٠) ایجاد دلهره براى خانواده ها
بیشک خانواده امروز ایرانی با خانواده متعادلی که باید سنگ بنای یک جامعه سالم باشد، فاصله زیادی دارد. در گذشته بعضی سنت های غلط مانند بی عدالتی و ستم در حق زنان به خانواده ایرانی آسیب می رساند و امروزه، آموزه های مدرن مانند انکار تفاوت های جنسیتی، درهمآمیختگی نقش ها، فردگرایی و اصالت لذت های دنیایی، سلامت و ثبات و حتی کیان خانواده ایرانی را به خطر انداخته و آسیب های جدی اجتماعی به بار آورده است.
بیشک خانواده امروز ایرانی با خانواده متعادلی که باید سنگ بنای یک جامعه سالم باشد، فاصله زیادی دارد. در گذشته بعضی سنت های غلط مانند بی عدالتی و ستم در حق زنان به خانواده ایرانی آسیب می رساند و امروزه، آموزه های مدرن مانند انکار تفاوت های جنسیتی، درهمآمیختگی نقش ها، فردگرایی و اصالت لذت های دنیایی، سلامت و ثبات و حتی کیان خانواده ایرانی را به خطر انداخته و آسیب های جدی اجتماعی به بار آورده است.
این موضوع هنوز چنانکه بایسته است، دغدغه اصلی اندیشمندان و مسئولان جامعه نشده است و بیشتر طرح ها و بودجه هایی که به نام خانواده تصویب می شود، در عمل در حوزه مسائل زنان اجرا و هزینه می شود. در حالی که شرط لازم برای آسایش و سلامت زنان سلامت خانواده است و با تمرکز بر روی خانواده و تقویت آن کل جامعه پیشرفت خواهد کرد.
از اینرو، به آسیبشناسی این نهاد باید به طور جدی توجه کرد. برای این منظور لازم است ابتدا از خانواده متعادل و هماهنگ با آرمان ها و آموزه های اسلامی تعریفی عرضه کرد تا بر اساس آن، میزان و جهت انحراف نهاد خانواده امروز ایرانی مشخص شود و برنامهریزی های مناسب برای آسیبزدایی از آن صورت گیرد. برای تعریف خانواده متعادل، دو جنبه کارکرد و ساختار خانواده باید بررسی شود.
جامعهشناسان کارکردهای گسترده ای برای نهاد خانواده برمی شمارند: تنظیم رفتار های جنسی، تولید مثل، حمایت و مراقبت از اعضای خانواده، جامعهپذیری، پرورش عاطفه، تأمین پایگاه اجتماعی افراد خانواده، کنترل اجتماعی همسران و فرزندان، کارکردهای اقتصادی و تداوم نابرابری های جنسی از جمله این کارکردهاست. دین اسلام نیز برخی از این کارکردها را تأیید و در مواردی تکمیل کرده است.
از دیدگاه جامعهشناسی، تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی، سبب تغییر کارکردهای خانواده خواهد شد، مانند پذیرش ارضای نیازهای جنسی در خارج از چارچوب خانواده، کمرنگ شدن وظیفه مرد در حمایت از همسر، ضعف کنترل و نظارت خانواده بر فرزندان و نادیده گرفتن تفاوت های جنسیتی در پذیرش نقش ها. در مقابل این دیدگاه، از نگاه دینی کارکردهای خانواده متعادل، ارزش های ثابتی است که چون در طبیعت انسان و هدف آفرینش وی ریشه دارد، نباید تحت تأثیر شرایط اجتماعی تعریف شود.
خانواده برای رسیدن به کارکردهایی که شمرده شد، مانند هر نهاد دیگری نیازمند ساختار است. از نظر جامعهشناسان غربی ساختار خانواده، مدل ثابت و برتری ندارد، بلکه به طور طبیعی متناسب با تغییرات اجتماعی تغییر می کند و کارکردها را نیز دگرگون می سازد. از اینرو، برای مثال از نگاه ایشان تغییر ساختار مدیریت در خانواده از نظام طولی به نظام عرضی و آزادی که زن و مرد و فرزندان را از نظر قدرت تصمیمگیری در یک سطح قرار می دهد، به نوعی تأییدکننده انعطاف این نظام در مقابل تغییر ساختارهای اجتماعی است و پذیرفته شده است.
ولی در رویکرد دینی، دستیابی به کارکرد خانواده متعادل، مستلزم وجود ساختار های ویژه ای در خانواده است: این ساختارها را خداوند متناسب با نیازها و استعدادهای افراد خانواده و به منظور به سعادت حقیقی رساندن انسان طراحی کرده است. ازاینرو برای شکلگیری یک خانواده سالم، به جای پیروی از تغییرات اجتماعی، باید شرایط اجتماعی و دیگر نظام های اجتماعی را با این ساختار ها هماهنگ ساخت.
بررسیها نشان می دهند در خانواده هایی که از آیات و احادیث درباره خانواده بیشتر پیروی می شود، میزان رضایتمندی افراد به ویژه زنان بالاتر است. در این خانواده ها بر خلاف نظام مبتنی بر دموکراسی به نظر می رسد، مرد اقتدار زیادی دارد، ولی مسائل اخلاقی را درباره برخورد خوب با همسر رعایت می کند. این شیوه زندگی حتی برای زنانی که در نظام پیشرفته دانشگاهی به مرتبه های بالای علمی رسیدهاند، رضایتمندی به ارمغان آورده است. بجاست که ساختار چنین خانواده هایی از نظر جامعهشناسی و روانشناسی به دقت و بدون نگرانی از بر چسب عقبماندگی و ضدیت با حقوق زنان بررسی شود.
ساختار خانواده ها را از جنبه های دیگر نیز باید بررسی کرد. خانواده در جایگاه یک واحد اجتماعی، در تعامل و کنش متقابل با دیگر خرده نظام های اجتماعی است. از آنها اثر می پذیرد و بر آنها اثر می گذارد. بنابر این، در نگاهی کلی، دیگر خرده نظام های جامعه باید با ساختار خانواده اسلامی هماهنگ باشند. برای مثال، اگر خانواده دینی بر تفاوت نقش ها تأکید کرده باشد، رسانه ملی، نظام آموزش و پرورش و نظام اقتصادی کشور باید بر اساس تفاوت نقش ها و حفظ دوام این اصل برنامهریزی کنند.
انسان ها بر اساس نیاز طبیعی خود ازدواج می کنند، ولی خانواده پس از شکلگیری، به شدت از ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی اثرپذیر است. کشور ما به همان نسبت که بنا به اجبار یا بر اساس سیاستگذاری های کلان، از جریان مدرنیته اثر پذیرفته، در ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و پیرو آن در ساختار خانواده نیز دگرگون شده است.
پدیده هایی همچون افزایش آمار طلاق، آمار بالای زنان خواهان طلاق، فراگیر شدن طلاق عاطفی میان زوجین، آمیختگی نقش ها در خانواده، گسست نسل ها و... که آسیب های کارکردی خانوادهاند، پی آمد همین دگرگونی های گسترده است.
سه دسته عوامل آسیبزا در خانواده وجود دارد که بر یکدیگر اثرگذارند. دسته نخست، افراد تشکیلدهنده خانواده اند که در صورت ضعف در مهارت ها و انحراف در نگرش ها به خانواده آسیب می رسانند. دسته دوم، انحراف در ساختار های مدیریتی، حقوقی و اخلاقی خانواده است که برای نمونه به رواج ساختار اقتدار عرضی با دمکراسی در خانواده می توان اشاره کرد. دسته سوم انحراف در دیگر نظام های اجتماعی اثرگذار بر خانواده است.
برخی از این خرده نظام های آسیبزا عبارتند از:
الف) رسانه های جمعی به عنوان یکی از اجزای نظام فرهنگی و آموزشی کشور، امروزه رقیب کارکرد تربیتی خانواده و یکی از بزرگ ترین منابع اطلاعرسانی و آموزشی به شمار می روند. تحلیل محتوای این رسانه ها نشان می دهد که متأسفانه خواسته یا ناخواسته افزون بر رواج آموزه های فمینیستی، الگوهای ناسالم از خانواده را ارائه می دهند.
ب) نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور که هماهنگ با آموزه های فمینیستی و بر خلاف رویکرد دینی، تفاوت های جنسیتی را در برنامه های آموزش به کلی نادیده می گیرد.
ج) نظام اقتصادی، در بحث سیاستگذاری و برنامهریزی و قانونگذاری آنچنانکه باید جهت حمایت از خانواده عمل نمی کند. در خانواده متعادل اسلامی، اشتغال زنان در برابر وظایف اصلی آنها به عنوان مادر و همسر و محور عاطفی خانواده، نقشی فرعی به شمار می رود و نظام اقتصادی باید متناسب با شرایط آنها فرصت شغلی ویژه فراهم کند.[1]
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
سَیَأتی زَمانٌ عَلی اُمَّتی یأکُلُونَ شَیئاً اسمُهُ البَنجِ، اَنَا بَریءُ مِنهُم وَ هُم بَریئُونَ مِنی.[2]
زمانی می آید که امت من چیزی به نام آن بنگ و حشیش مصرف می کنند. من به خاطر این عملشان از آنها بیزارم و آنها نیز از من دورند.
همچنین فرمود:
مَن اِحتَقَر ذَنبَ البَنجِ فَقَد کَفَرَ.[3]
کسی که گناه (استفاده از) بنگ و حشیش را کوچک شمارد، کافر است.
فتواهای مراجع درباره اعتیاد به مواد مخدر
حضرت آیتالله خامنه ای
«اعتیاد به تریاک و استعمال مواد مخدر که نوعاً ضرر عقلایی شخصی دارد، جایز نیست».
حضرت آیتالله بهجت
«استعمال تریاک و مواد مخدر اگر زمینه اعتیاد داشته باشد، حرام است».
حضرت آیتالله فاضل لنکرانی
«ضرر اعتیاد به مواد مخدر مسلم است؛ لذا شرعاً حرام است».
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی
«استعمال مواد مخدر حرام است».
حضرت آیت الله مکارم شیرازی
«تعود به تریاک و امثال آن که موجب اختلال در جامعه است، جایز نیست».
حضرت آیت الله تبریزی
«بنا بر احتیاط واجب از استعمال مواد مخدر اجتناب شود».[4]
چراغ ها روشن و خاموش می شوند. صدای موسیقی گوشخراش است. سرعت رقص نور هر لحظه بیشتر می شود. اشباحی میان تاریکی و روشنایی خانه دیوانهوار بالا و پایین می پرند. آنها خسته نمی شوند، انگار اصلاً خستگی برایشان معنایی ندارد. آن قدر شور و هیجان دارند که فکر می کنی از کره دیگری آمده اند، اما... 24 ساعت بعد، از این هیاهو خبری نیست. همه چیز به هم ریخته است، هر کس گوشه ای خزیده و زانوی غم به بغل گرفته، هیچکس توان ایستادن هم ندارد.
سایه مرگ در خانه سرگردان است. آنها که ساعتی پیش از هیجان روی پای خود بند نمی شدند، اکنون حتی به اندازه یک آدم پیر و فرسوده هم توان حرکت ندارد، دیگر از آن همه فریادهای شاد خبری نیست. حتی از گریه کردن هم ناتوانند. چند ساعت پیش آنها چنان از انرژی سرشار بودند که دنیا را در دستان خود می دیدند و احساس می کردند توان انجام هر کاری را دارند، ولی حالا حتی قدرت از جا برخواستن هم ندارند.
«اکستازی» را باید جادوی مرگ در قرن حاضر خواند. تأثیر این قرص نیروزا بسیار کوتاه است و وقتی به پایان برسد، تنها افسردگی و احساس بیهودگی از خود به جا می گذارد. به راستی آیا خندیدن آن قدر دشوار شده که بعضی برای آن دست به دامان هر محرک خارجی شوند؟ آن هم محرکی که فرد را شاد نمی کند، بلکه او را به جنون می کشاند. راستی بهانه ها برای خندیدن تا به این حد ته کشیده که اکستازی بهانه خندیدن، شادی و احساس انرژی شود؟
محسن هستم، 22 سال دارم.
ـ به چی اعتیاد داری؟
ـ اولش قرص بود، بعد هم به شیشه و کراک رسید.
ـ روز اول که قرض خوردی... .
ـ حالم بد شد. سرگیجه گرفتم، اما نمی خواستم پیش دوستانم کم بیاورم. می گفت با آهنگ تکنو قرص ها می ترکه.
ـ بعد هم ترکید؟
ـ بله! اما اعتیاد پیدا کردم، طوری که اگر نمی خوردم، دچار تشنج می شدم و مثل دیوانه ها می خواستم به در و دیوار مشت بکوبم.
ـ چرا بعضی جوان ها به اکس و اینجور چیزها گرایش پیدا می کنند؟
ـ اونها فکر می کنن می تونن بعد از یک بار تجربه، اونو کنار بگذارن، در حالی که اشتباه می کنن. کافی است یک بار استفاده کنید، اون وقت اولین قدم به سوی مرگ را برداشته اید.
ـ اولین بار چه زمانی اکس مصرف کردی؟
ـ وقتی نتونستم درس بخونم، به درخواست پدرم در نمایشگاهش مشغول شدم. بعد دوستانم سراغم آمدن و منو به پارتی دعوت کردن. برای اولین بار به اصرار فردی که پارتی را برگزار کرده بود، از قرص اکستازی استفاده کردم.
دکتر نادعلی، کارشناس ارشد روانشناسی، در این زمینه می گوید:
نشانههای آنی مصرف اکستازی، با فاکتورهای مختلفی مانند میزان دفعات مصرف، میزان خلوص ماده مؤثر و وضع روحی و جسمانی مصرفکننده ارتباط مستقیم دارد. اکستازی برای بسیاری از افراد، محرک هیجانآور و در عین حال آرامشبخش است و افزون بر آن، تأثیرات توهمی و تحریک فانتزی را نیز به دنبال دارد. در افرادی که برای اولین بار اکستازی را مصرف می کنند، حدود 30 دقیقه پس از مصرف، معمولاً افزایش ضربان قلب، تعریق شدید، انقباض عضلانی، احساس نکردن درد بروز می کند، اما افرادی که به دفعات این مواد را مصرف می کنند، احساس سوزش و سوزن سوزن شدن بدن، بی قراری، ناآرامی و اضطراب را توصیف می کنند.
از نشانهها و پیآمدهای ناخواسته ای هم که ممکن است بروز کند، تهوع، خشکی دهان و انقباض فک و به هم خوردن تعادل است. این عوارض معمولاً پس از حرکت های شدید و طولانی در محل گرم و پرجمعیت به ویژه محفل های شبانه و پارتی ها ظاهر می شود که در موارد نادر به سکته قلبی یا مغزی منجر شده است. مصرفکنندگان تا حد مرگ می رقصند تا جایی که آب بدنشان به شدت کاهش می یابد و به دلیل مصرف مواد، سیستم گیرنده های درد در بدنشان از کار میافتد و شخص مشکلات ناشی از کمآبی شدید را احساس نمی کند.
دکتر نادعلی پایان سرخوشی اولیه را بزرگ ترین مشکل مصرفکننده اکستازی معرفی می کند و می گوید:
با از بین رفتن تأثیر دارو و نشئگی حاصل از مصرف، افسردگی شدید همراه با خستگی و کوفتگی عضلات، بی انگیزگی و بی تفاوتی شدید در زندگی آنها پدید می آید.
مسئولان چه می گویند
دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر، درباره قرص های توهمزا و مواد مخدر صنعتی می گوید:
در حال حاضر طبق آمار غیر رسمی، تعداد افرادی که از قرص های روانگردان استفاده می کنند، بین 45 تا 50 هزار نفر اعلام شده است.
علی هاشمی، یکی از بهترین راه های جلوگیری از گرایش جوانان به استفاده از هر گونه مواد مخدر را پر کردن اوقات فراغت آنان میداند و می گوید:
باید جوانان را در زمینه های سیاسی و اجتماعی و زمینه هایی که گرایش به آنها آسیب های اجتماعی را کمتر می کنند، فعال کنیم. وی سرخوردگی را از جمله دلایل گرایش جوانان به انواع مواد مخدر معرفی می کند و می افزاید: در حال حاضر جامعه ما با فقر نشاط روبهروست و هر چه قدر بتوانیم با حفظ اصول و کم کردن خط قرمزها در عرصه های فرهنگی و هنری از جمله سینما، تئاتر و موسیقی، زمینه را برای فعالیت و استفاده جوانان فراهم کنیم، می توانیم آنها را از روی آوردن به مواد مخدر بازداریم.
مجتبی جبل عاملی، قائم مقام دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر نیز در این باره می گوید:
برای جلوگیری از گرایش جوانان به مواد مخدر، یک ارگان یا نهاد نمی تواند به تنهایی موفق شود. همه باید دست به دست هم بدهیم تا در درجه اول بتوانیم از گرایش افراد سالم به این مواد جلوگیری کنیم و سپس در صدد بهبود افراد معتاد برآییم.
جبل عاملی معتقد است:
آنطور که بعضی می گویند، مواد مخدر صنعتی در کشور ما آن چنان شیوع پیدا نکرده است و آنها با این تبلیغات منفی می خواهند جوانان را به سمت استفاده از این مواد هدایت کنند.
بسیاری از افراد به اشتباه تصور می کنند که با مصرف قرص های اکستازی شادتر می شوند و بهتر فعالیت می کنند. این فقط یک باور غلط است. این موارد دیر یا زود جسم و روان را نابود می کند. فشارهای زندگی ممکن است انسان را تحت تأثیر قرار دهد، اما راهحل هایی وجود دارد. بنابر این، به مشکلات جوانان گوش دهید و آرزوهایشان را بشنوید. از تلاش های آنها برای کارهای مثبت، هر چند بی نتیجه باشد، تعریف کنید. توانایی آنها را تمجید و روحیهشان را تقویت کنید. با آنها در مورد داروهای خطرناک و عوارض آنها صحبت کنید. آنها را به نیایش و ذکر خدا تشویق کنید. مطمئن باشید شما می توانید زندگی فرزند خود را نجات دهید.
[1]. سایت مرکز امور زنان نهاد ریاست جمهوری: www. Women. org
[2]. مستدرک الوسائل، ج 17، ص 85؛ میزان الحکمه، ج 3، ص 15، باب تناول المخدرات.
[3]. همان.
[4]. مسائل جدید از دیدگاه علماء و مراجع تقلید، ج 1، صص 149 و 150.
برای پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی به وسیله ماهواره در فاصله های زیاد و در صورت در دسترس نبودن خطوط مایکروویو، برنامه را باید از محلی خارج از زمین انعکاس داد که ماهواره ها ـ سیستم مخابرات فضایی ـ این کار را انجام می دهند.
برای پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی به وسیله ماهواره در فاصله های زیاد و در صورت در دسترس نبودن خطوط مایکروویو، برنامه را باید از محلی خارج از زمین انعکاس داد که ماهواره ها ـ سیستم مخابرات فضایی ـ این کار را انجام می دهند.
در 11 ژانویه 1946م. کارشناسان مخابرات ارتش امریکا برای نخستین بار موفق شدند در برنامه ای تحقیقاتی به نام AMA DI ، امواج را از طریق رادار به ماه ارسال و انعکاس آن را دریافت کنند. این تحقیق ها ادامه پیدا کرد تا سال های 1959م. – 1963م. که ارتش امریکا توانست از ماه به عنوان ماهواره ای طبیعی برای برقراری ارتباط رادیویی منظم میان ایالت های واشنگتن و هاوایی استفاده کند.
در بلوک شرق نیز در سال 1971م.، سازمان بینالمللی ارتباطات ماهواره ای شرق «اینتر اسپوتنیک» با حضور نه کشور تشکیل شد. این سازمان به وسیله ماهواره های خود میان کشورهای بلوک شرق تلفن، تلگراف، صدا، تصویر، فاکس و تبادل داده های کامپیوتری ارتباط برقرار می کند.
با پیشرفت فنآوری، نسل های جدیدی از ماهواره ها طراحی و تولید شد و در این میان، عناصری از یک فرهنگ مبادله و نطفه هایی از یک فرهنگ جهانی بسته می شود.
با بیان این مقدمه، آثار منفی و ویران گر پخش برنامه های ماهواره ای را در کشور بررسی می کنیم.
دین اسلام نه تنها از آزادی افکار حمایت می کند، بلکه آگاهی از حقایق را از وظایف هر فرد می داند، چنان که حضرت علی(ع) فرمود: «کسی که با نظریه های گوناگون روبه رو شود، موارد خطای آنها را از درست [بهتر] تشخیص خواهد داد.»[1] به بیان دیگر کسی که نظریه ها و افکار گوناگون را آزادانه بررسی کند، بهتر به حقایق دست پیدا خواهد کرد.
استفاده از فن آوری ماهواره نیز به خودی خود بد نیست. برنامه هایی که از ماهواره پخش می شوند، دو دسته اند:
1. برنامه هایی که اطلاعاتی از علوم و فنون فرهنگ و تمدن های گوناگون ارائه می دهند؛ مانند اخبار، گزارش و فیلم های مستند که در جایگاه روابط میان فرهنگ ها بررسی می شود.
2. برنامه های مبتذل اخلاقی، مذهبی و سیاسی در قالب های گوناگون مانند مصاحبه، فیلم و... که در بحث رویارویی فرهنگ ها می گنجد.
بی تردید در شبکه های ماهواره ای مطالب مفیدی مانند پیش گیری از حوادث و بلایای طبیعی،[2] پیش بینی وقوع زلزله و... نیز ارائه می شود، اما باید دانست که چنین برنامه هایی و برنامه های گروه اول نیز با القای اندیشه های خاص سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، سانسور، بزرگ نمایی و تجزیه و تحلیل های نادرست همراه است.
برنامه های دسته دوم حتی کارشناسان غربی را نیز به اعتراض واداشته است.
سازندگان برنامه های ماهواره ای در نمایش اخبار همواره از سانسور حقایق بهره می برند. از این رو، این اخبار خطر بزرگی به همراه دارد؛ زیرا هر کس حتی به مدت اندک به اخبار تحریف شده آنان گوش دهد، رفته رفته آنها را باور می کند و ناخواسته با هدف هایشان همراه می شود.
مصاحبه ها، میزگردها، نظرسنجی ها و دیگر برنامه های این گروه، آثار ویران گری دارد و نمی توان آن را تبادل فرهنگی نامید؛ زیرا مخاطبان آنها تنها شنونده و بیننده اند و هرگز نمی توانند اندیشه ها و خواسته های خود را بیان کنند.
محور فیلم ها و سریال های ماهواره ای نیز برهنگی زنان و شهوت گرایی مردان، توجیه خشونت های وحشیانه، تلقین ناامیدی از آینده جهان، خدشه دار کردن مقدسات انسانی و... است.
تصویری که مردم یک کشور از کشورهای خارجی در ذهن دارند، بیشتر بر اساس اخبار، گزارش ها و رویدادهای فرهنگی آن کشور است، نه حاصل تجربه خودشان. بنابر این، هر کشور با نمایش دست آوردها و موفقیت های خود، می کوشد نظر کشور دیگر را به خود جلب کند.
در برخی از این برنامه ها، تبلیغات وسیعی صورت می گیرد تا دولت یک کشور را فاسد یا دست نشانده جلوه دهند و قدرت دولت را در نظر ملتش و جهانیان خدشه دار کنند.[3]
از این رو می گوییم هر برنامه ماهواره ای که ارزش های سیاسی، مذهبی، فرهنگی یا اجتماعی و اقتصادی یک جامعه را تهدید کند، اقدامی بر ضد امنیت ملی به شمار می آید.
از آنجا که فن آوری پیشرفته ماهواره در اختیار غرب است و با توجه به انتقال یک سویه اندیشه ها و فساد فرهنگ غربی و همچنین به سبب ماهیت استکباری کشورهای غربی، به ویژه امریکا، آنها از هر طریقی همیشه درصدد چیره شدن بر دیگر کشورها هستند.
در عصر حاضر که عصر ارتباطات و عصر سلطه رسانه بر زندگی انسان ها نام گرفته است، برنامه های رادیویی و تلویزیونی موفق شده اند باورهای انسان های بی شماری را دگرگون سازند.
متأسفانه دست یابی به این شبکه های ماهواره ای در کشور ما به دلیل امکان تهیه آسان و ارزان تجهیزات دریافت برنامه های ماهواره ای به سادگی امکان پذیر است. از این رو آثار و پی آمدهای آن، به ویژه پی آمدهای منفی شان در جامعه ما در حال گسترش است.
نکته مهم، گرایش روز افزون نوجوانان و جوانان به استفاده از رسانه های ماهواره ای و پی آمدهای نامناسب آن بر این قشر از جامعه است که لزوم توجه هر چه بیشتر به این مسئله را دوچندان می کند.
مهم ترین مشکل ما در این زمینه، رویکرد نامناسب جوانان به این رسانه ها و استفاده های غیر اخلاقی از آنهاست.
امروزه برخی جوانان ساعت ها از وقت خود را به تماشای برنامه های ماهواره اختصاص می دهند و همین امر آسیب فراوانی را بر ساختار خانواده ها وارد کرده است.
شکی نیست که ماهواره همچون دیگر ابزار بشری، می تواند به آرمان های تعالی بخش انسان ها و جوامع خدمت یا خیانت کند؛ یک آسیب شناسی اجتماعی درباره آثار ماهواره بر روی جوانان می گوید:
با وجود اینکه برنامه های ماهواره ای محتوای علمی و آموزنده نیز دارند، امروز بیشتر جوانان، ماهواره را برای استفاده از برنامه های علمی آن انتخاب نمی کنند و بیشتر تمایل به دیدن برنامه هایی دارند که آنها را در برنامه های داخل کشور نمی یابند و در واقع به خاطر برنامه های مبتذل و مستحجن، از ماهواره استفاده می کنند که زمینه انحراف و سقوط اخلاقی در این برنامه ها برای قشر جوان بسیار زیاد است.[4]
یکی از پی آمدهای رسانه ماهواره، گسترش بی بندوباری و تشویق جوانان به فحشا از راه نمایش تصویرهای زشت و خلاف عفت عمومی است.
دشمن برای کم رنگ کردن فرهنگ دینی و اعتقاد به خداوند و معنویات که همواره مانع های اصلی عملی شدن هدف های شوم وی بوده اند، می کوشد با سست کردن اعتقادات قشر جوان، آنها را به انحراف کشاند و بی هویت سازد. در قرآن کریم درباره خطر انتشار زشتی ها در جامعه اسلامی هشدار داده شده و آمده است:
برای کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی در دنیا و آخرت است و خداوند می داند و شما نمی دانید. (نور: 19)
در واقع بازگو کردن زشتی ها و رواج دادن آنها از دیدگاه و منطق قرآن نهی شده است.
شبکه های ماهواره ای در قالب برنامه ها، میان برنامه ها و آگهی ها، نهاد های ضد اخلاقی را تبلیغ می کنند و بیشترین تأثیر ماهواره در ایجاد و رواج فساد و فحشا در میان جوانان است.
بیشتر شبکه های فارسی زبان ماهواره ای، در یک تقسیم بندی کلی به شبکه های سیاسی و غیر سیاسی تقسیم می شوند که بنا بر نتیجه بررسی ها، تمام آنها با وجود هدف ها و سلیقه های گوناگون، در هجوم به مبانی دینی اشتراک جدی دارند و هر کدام با برنامه ای خاص به مخالفت با اسلام برخاسته اند. این هجوم که در آغاز آرام و خاموش بود، اکنون به صورت گسترده و جدی تر و بسیار حساب شده، اصول اعتقادی ملت ها را هدف قرار داده است.
در واقع سست کردن عقاید ملت ها به ویژه نسل جوان آنها، از هدف های اصلی برنامه های ماهواره به شمار می آید.
یکی از روش های دیرین دشمنان برای گسترش سلطه خویش، رواج باورهای انحرافی در برابر عقاید و ارزش های اصیل اسلام است. آنان می کوشند مذهب را که عامل بیداری و پویایی و عدالت گستری است، عامل سستی، گوشه گیری و واپس گرایی معرفی کنند و با این شگرد، عقاید جوانان را بر اساس خواسته ها و هدف های خود شکل دهند.
تأکید بر اختلاف های مذهبی و بزرگ کردن تفاوت های شیعه و سنی، رواج دادن خرافه گرایی، ایجاد شبهه های دینی، رواج دادن مذهب های دروغین، تحریف مفاهیم والایی چون انتظار، توکل، دعا، قضا و قدر، همه برای رسیدن به این هدف شوم سازمان دهی و اجرا می شود.[5]
شما که مسئول تربیت و هدایت فرزندان خود هستید، از هر قشر و گروه و طبقه اجتماعی که باشید و از هر آیین و مسلک و مرام و دین و فرهنگ که پیروی کنید و حتی اگر در عصر حاضر قید و بندهای انسان ساز مذهبی را نپذیرفته و به آن تعهدی نداشته باشید، حداقل این آرزو را دارید که فرزندان خود را آن گونه که می خواهید و صلاح می دانید، تربیت کنید و راه سالم پیشرفت و زندگی در جهان آشفته امروز را در برابر آنان قرار دهید.
لازم است بدانید:
وقتی این گونه سخاوت مندانه امواج ماهواره را به درون خانه و حریم خانوادگی خود راه داده اید و لحظه لحظه عمر فرزندانتان را در پای فیلم های ویدئویی تجاری قربانی می کنید، دیگر در تربیت و هدایت آنان نقش چندانی نخواهید داشت. البته کمترین کاری که انجام داده اید این است که عنان تربیت امیدهای آینده خود را، چه در زمینه فرهنگی و چه در بحث اخلاقی، به دست کسانی سپرده اید که نه آنها را می شناسید و نه از هدف های آنان آگاهی دارید و نه راه و روش و مسلک دست اندرکاران و گردانندگان و مجریان این برنامه ها را بررسی کرده اید. مطمئن باشید که این مربیان ماهواره ای و این تله واعظ ها از فرزندان شما چیزی نخواهند ساخت که شما می خواهید.[6]
1. فن آوری های جدید مانند سیستم های ماهواره ای پخش مستقیم تلویزیونی تا چه میزان بر فرهنگ و دگرگونی ارزش ها اثر دارد؟
2. برای جلوگیری از دگرگونی ارزش ها بر اثر فن آوری های جدید، چه راه کارهای عملی پیشنهاد می کنید؟
3. تماشای برنامه های ماهواره ای چه آثار روانی بر تماشاچیان خواهد داشت؟
طوطیان شکرشکن شیرین گفتار و راویان اخبار آورده اند که:
در یک آپارتمان نقلی، وسط یک شهر بزرگ، یک خانواده سه نفری زندگی می کردند.
پدر خانواده از صبح زود تا بوق سگ (در نسخه های قدیمی حدود ساعت 3 و 4 صبح آمده است) کار می کرد تا بتواند از پس اجاره خانه و قسط ماشین و اقساط وام ماشین ظرفشویی و چیزهای دیگر بربیاید.
مادر خانواده هم به دنبال وظایف سنگین خانه داری و پخت و پز با مایکروفر، شست وشوی لباس ها با ماشین لباس شویی و غیره بود.
خانواده قصه ما چون می خواستند سیاست های کنترل جمعیت را رعایت کنند، فقط یک پسر داشتند که اون هم دچار عقده شده بود و از همین جا بود که با پسر همسایه روبه رو دوست شد.
پسر همسایه هم که مثل پسر قصه ما تک فرزند بود، تنهایی خودش را با تکنولوژی مدرن پر می کرد و از اون به بعد، کار پسر قصه ما شد پر کردن اوقات فراغتش به این صورت:
9 صبح تا 2 بعد از ظهر: بازی کامپیوتری (در نسخه های قدیمی پلی استیشن آمده است).
3 بعد از ظهر تا 10 شب: اینترنت و چت.
و از 11 شب تا همون بوق سگ که پدر خانواده از سر کار می اومد: ماهواره و برنامه هاش!
مادر خانواده که مجذوب برنامه های آشپزی ماهواره شده بود، به جای پختن غذاهایی مثل قورمه سبزی، کتلت، شوید پلو و غیره، غذاهای مدرن ماهواره ای می پخت.
پدر زحمت کش خانه ما که این همه تغییر مثبت در خانواده اش دید، یک شب نیم ساعت زودتر از بوق سگ اومد و فردا شب آن شب یک ساعت زودتر و فردا شب فردا شب اون شب، زودتر تا اینکه دیگر ساعت سه بعدازظهر می اومد خونه تا خودش را به قول امروزی ها آپ دیت کنه.
اما پسر قصه ما به خاطر دیدن برنامه های مفید و تربیتی ماهواره، دچار دگرگونی هایی در رفتار و گفتار شد و پدر و مادر قصه ما که تربیت گل پسرشان خیلی برایشان مهم بود، از این دگرگونی به شدت نگران شدند و تصمیم گرفتند اوقات فراغت اون رو یه جور دیگر پر کنند والا... .
آقایان آپ دیت شده، تازه می فهمند که مردان عیالوار خارجی چه قدر به خانواده هاشون وفادارند و می روند و از اون ها یاد می گیرند و برای حفظ کیان خانواده، شبانه روزی ماهواره نگاه می کنند.
زنان خانه دار هم می فهمند که قبل از دیدن برنامه آشپزی ماهواره و با پختن آن غذاهای چرت، چه ستمی که در حق شوهر و بچه هاشون نکردند.
بچه های عزیز هم که آینده سازان کشور هستند، با تماشای این برنامه ها می فهمند که دنیا دست کی است.
[1]. زین العابدین قربانی، اسلام و حقوق بشر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375، چ 5، ص 229.
[2]. تلکس بین المللی، نشریه تدبیر، سال سوم، ش 29، ص 52.
[3]. جلیل روشندل، امنیت ملی و نظام بین المللی، تهران، انتشارات سمت، 1374، ص 149.
[4]. نک: سایت اینترنتی www. nyoir.com گزارشگر: مردم سالاری 26/11/1382، ص 9.
[5]. فریدون موحدنیا، گرایش نسل جوان و نوجوانان به فرهنگ بیگانه، انتشارات مرکز پژوهش های اسلامی، ص 66.
[6]. نک: صادق طباطبایی، طلوع ماهواره و افول فرهنگ، تهران، انتشارات اطلاعات، 1377، صص 132 و133.
ارزش و جایگاه زن در دین مبین اسلام و نیز در دیگر ادیان و ملل بیان می شود.
زن در ادیان توحیدی و غیر توحیدی و نیز در ملل متمدن و غیر متمدن، به صورت های مختلفی ارزش گذاری شده است. در آیین تحریف شده یهود، برای زن هیچ گونه شخصیت و منزلتی قائل نبودند. البته بی شک تمام پیامبران مدافع ارزش و مقام زن و مخالف ستم به او بوده اند، ولی قانون های تحریف شده کتاب های مقدس، سبب شد در آیین یهود، زن و دختر را مایه ننگ بدانند. در آموزه های «تلمود» درباره برتری پسر بر دختر گفته شده که پسر، عصای پیری والدین است و در زمان پیری و ضعف می تواند آنها را یاری کند و نیز می تواند دانشمندی پرآوازه شود و آرزوی پدر و مادر را برآورده سازد، اما دختر گنجینه نگرانی آور برای پدر است و پدر همواره نگران اوست که مبادا در کودکی او را فریب دهند یا در نوجوانی و بلوغ از جاده عفاف منحرف شود یا در بزرگسالی بی همسر باقی بماند.[1]
ارزش و جایگاه زن در دین مبین اسلام و نیز در دیگر ادیان و ملل بیان می شود.
زن در ادیان توحیدی و غیر توحیدی و نیز در ملل متمدن و غیر متمدن، به صورت های مختلفی ارزش گذاری شده است. در آیین تحریف شده یهود، برای زن هیچ گونه شخصیت و منزلتی قائل نبودند. البته بی شک تمام پیامبران مدافع ارزش و مقام زن و مخالف ستم به او بوده اند، ولی قانون های تحریف شده کتاب های مقدس، سبب شد در آیین یهود، زن و دختر را مایه ننگ بدانند. در آموزه های «تلمود» درباره برتری پسر بر دختر گفته شده که پسر، عصای پیری والدین است و در زمان پیری و ضعف می تواند آنها را یاری کند و نیز می تواند دانشمندی پرآوازه شود و آرزوی پدر و مادر را برآورده سازد، اما دختر گنجینه نگرانی آور برای پدر است و پدر همواره نگران اوست که مبادا در کودکی او را فریب دهند یا در نوجوانی و بلوغ از جاده عفاف منحرف شود یا در بزرگسالی بی همسر باقی بماند.[1]
این عقیده خرافی که برگرفته از آموخته های کنونی تحریف یافته یهودیت است، در طول حیات این آیین حاکم بوده. از «سفر تثنیه» یهودیان استفاده می شود که شهادت و سوگند زنان پذیرفته نیست.[2]
یهودیان زن را حیوانی می دانند که بیشتر از دیگر حیوانات به انسان شباهت دارد و در واقع برزخی میان انسان و حیوان به شمار می آید.[3]
یهود (خدای یهود) در آخرین بند از فرمان های ده گانه اش که به قول مشهور برای موسی(ع) فرستاده، زنان را در ردیف چهارپایان و اموال منقول قرار داده است. بر این اساس، قوم یهود مانند همه اقوام جنگ جو، زن را مایه مصیبت و بدبختی می دانستند و او را فقط به این دلیل تحمل می کردند که یگانه منبع تولید سرباز بود.[4]
جالب تر اینکه مردان یهودی در دعای صبحگاهی، از خداوند تشکر می کنند که آنها را زن نیافریده است.[5]
در دین تحریف شده یهود، دختر، کالایی است که می توان آن را در هنگام تنگ دستی فروخت. سنت غلط خرید و فروش دختران، در قوم بنی اسرائیل رواج زیادی داشته است.[6]
آیین حضرت عیسی مسیح(ع) نیز گرچه سراسر مهربانی و رحمت است و در آن به مدارا با زنان سفارش شده، ولی پس از تحریف، ارزش زن در آن بسیار پایین آمد.
بنابر آموزه های موجود مسیحیت، زن شری ضروری، وسوسه ای طبیعی، مصیبتی نیکو، خطری خانگی، جذبه ای نابودکننده و آسیبی رنگارنگ است. او همان «حوای مجسم» است که آدم را از فردوس برین محروم ساخت و هنوز آلتی در دست شیطان است تا مردان را بفریبد و آنان را به دوزخ بکشاند. از این رو، کلیسا، زن را بی ارزش و او را موظف به اطاعت از مرد می داند، زیرا مرد شبیه خداوند آفریده شده است. بنابر این، در آموزه های این دین زن موجودی ناقص، کنیز و برده ای در خدمت مرد است که مرد همواره باید خود را از شر او در امان نگه دارد.[7]
کشیشان فرانسوی در سال 586 میلادی کنگره ای تشکیل دادند تا با بحث و گفت وگو به نتیجه رسند که آیا زن نیز مانند مرد انسان و دارای روح است و می تواند مانند مرد عبادت کند و آیا شایستگی ورود به بهشت را دارد با خیر؟! در پایان کنگره، آنها به این نتیجه رسیدند که زن انسان است، ولی برای خدمت به مرد آفریده شده و زن موجودی فانی است و جاودانگی ندارد.[8]
توماس آکویناس، دانشمند و روحانی برجسته مسیحی، ارزش و مقام زن را به مرحله ای پایین تر از حد تصور رساند و با مطرح کردن مسئله رابطه جنسی زن و شیطان، زن را کفو شیطان خواند. وی همچنین معتقد بود که زن با نخستین ویژگی طبیعت، یعنی کمال جویی ناسازگار و با دومین ویژگی؛ یعنی گندیدگی، فرتوتی و بدشکلی هماهنگ است.
دیدگاه کلیسای کاتولیک پیرامون ارزش زن، به روشنی در سخنان فیلسوف مشهور انگلیسی، برتراند راسل، آمده است. وی معتقد بود زن به صورت دروازه جهنم و ام الفساد جلوه کرد. از این رو، باید از فکر زن بودن خویش شرمنده باشد و به خاطر لعنتی که به این جهان آورده مدام، در توبه و نوحه به سر برد. باید از لباس خود شرمنده باشد، زیرا یادگار سقوط اوست.
زن در تمدن های مختلف نیز احترام و منزلت ویژه ای نداشت. در یونان که از درخشان ترین و گسترده ترین تمدن های روزگار خویش به شمار می آمد، زن در تمام جنبه های زندگی پست و ذلیل بود. در این تمدن وی جزو کالاهای تجاری برای خرید و فروش به بازار عرضه می شد و بعد از فوت همسر حق زندگی نداشت. بسیاری از یونانی ها زن را موجودی پلید و حاصل عمل زشت شیطان می دانستند. رومی ها و برخی از یونانیان بر این باور بودند که زن روح انسانی ندارد و روح انسانی فقط در مرد قرار داده شده است.[9] سقراط، حکیم نامدار یونانی، وجود زن را سرچشمه سقوط بشر می دانست و فیثاغورث، دیگر دانشمند یونانی، به وجود اصلی ِ خوب معتقد بود که نظم، نور و مرد را آفریده و اصلی بد که آشوب، تیرگی و زن را پدید آورده است. ارسطو نیز زن را مرد ناکام خطای طبیعت و حاصل نقصی در آفرینش می دانست.[10]
این مثل میان یونانیان قدیم رواج داشت که «زن حیوانی بلند مو و کوتاه فکر است».[11]
در یکی از شهر های یونان به نام اسپارت اگر زنی پسر به دنیا نمی آورد، او را به مرگ محکوم می کردند.
در نظر رومیان، زن نماد شیطان و انواع ارواح شیطانی بود. بر همین اساس از خندیدن و سخن گفتن او جلوگیری می کردند و بیشتر اوقات دهانشان را جز در موقع خوردن می بستند. زنان رومی در حقیقت انسان به شمار نمی آمدند، بلکه جزو اشیا بودند و پس از مرگ مردان، مانند اشیا به ارث برده می شدند.[12]
سومریان حق داشتند زن خود را بفروشند یا در برابر وام خود، او را به طلب کار بدهند.
در تمدن هند، در «قانون نامه مانو»، از زنان این گونه یاد می شود: «سرچشمه ننگ، زن است: سرچشمه ستیز، زن است. سر چشمه وجود زیرین، زن است. پس باید از زن پرهیز کرد.» بر اساس همین قانون، زن در تمام عمر باید تحت سرپرستی کسی باشد؛ اول پدر، بعد همسر، بعد پسر و... .[13]
در آیین هندو زن را پس از مرگ همسر، فدای او می کردند و کنار جسد شوهرش می سوزاندند و این سنت را «ستی» می نامیدند.[14]
در آیین بودایی که از ادیان هندی است، زن چنین توصیف شده است: «زن چون تمساح و نهنگ مخوف و خون آشامی است که در رود زندگی منتظر می نشیند تا شناوری را شکار خود کند.» در آیین برهمنی نیز زن در بسیاری از امور هم مرتبه پاریاهاست که به کلی از جامعه رانده شده و افرادی ناپاک و محروم از حقوق انسانی بودند.[15]
در تمدن چین، دختران مثل باری، بر دوش خانواده سنگینی می کردند و والدین منتظر بودند تا زود تر دختران بزرگ شوند و به خانه همسر بروند. در روزگار سختی ها اگر نوزاد دختری بر دختران خانواده افزوده می شد، امکان داشت نوزاد بی گناه را رها کنند تا در سرمای شب بمیرد یا خوراک حیوان ها شود. همچنین زنان متعه در عمل، با برده فرقی نداشتند و زن اصلی هم چیزی جز مسئول کارخانه تولید نسل نبود و مقام او به تعداد فرزندانش بستگی داشت.[16] زن آن قدر بی ارزش بود که وقتی دختری متولد می شد، نزدیکان خویشاوندان با تأسف فراوان به والدینش تسلیت می گفتند.[17]
چینی ها، خدا را آفریننده پسر و شیطان را آفریننده دختر می دانستند. از این رو، در نظر آنها پسر برکت و دختر لعنت بود. به همین دلیل، سعی می کردند دختر را زودتر شوهر دهند. وقتی دختری به دنیا می آمد، به نوکر دستور می دادند آن قدر نوزاد را در آب نگه دارد تا خفه شود. آنها دختران را می فروختند و اگر به فروش نمی رفتند، در دریا غرق می کردند.
در سرتاسر آفریقا، خرید و فروش زن رایج بود و زن به اندازه ای بی ارزش بود که با دادن حداکثر چهار گاو و حداقل 2 مرغ او را می خریدند. در هنگام مریضی زن، برای درمانش تلاشی نمی کردند و در زمان قحطی، قربانی اش می کردند.[18] زنان آفریقایی حتی تا قرن نوزدهم میلادی مانند بردگان و ابزار کشاورزی خرید و فروش می شدند و این امر در کشورهایی مثل انگلیس، چین و ژاپن نیز رواج داشت. در جزیره فیجی زنان را خرید و فروش می کردند و معمولاً ارزش آنها به اندازه تفنگ بود. فینیقی ها بتی به نام «مولوح »را اله نور می دانستند و بت «عشتر» را همسر او و برای تقرب به عشتر، زن هایشان را قربانی می کردند و برای تقرب به به مولوح، فرزندان را.[19]
در استرالیا زن حکم حیوانی اهلی را داشت که فقط برای شهوت رانی و تولید نسل به کار می رفت. از این رو، در دوران قحطی او را می کشتند تا گوشتش را بخورند. زن در نظر آنها چنان بی ارزش بود که در هنگام مریضی، گاه او را خفه می کردند.[20]
ارزش زن در تمدن ایران باستان نیز با تمدن ها دیگر تفاوتی نداشت. به ویژه در دوران ساسانی که زن نه انسان، بلکه شی به شمار می آمد. زن در این دوران به اندازه ای کم ارزش بود که حتی در اندیشه و سخن و رفتارش از خود اراده ای نداشت و روزانه سه بار باید از همسر خود می پرسید که چه بگوید؟ چه بیندیشد و چه بکند؟! زن در این دوران، مانند کالایی معامله می شد و مرد ها زن اصلی خود را به طور موقت به همسری مردی دیگر درمی آوردند که ازدواج با زن عاریتی نام داشت. در این کار رضایت زن شرط نبود.[21]
در عصر جاهلیت عرب نیز، زنان مانند سایر ملل، محروم و تحت ستم بودند. زن جایگاه انسانی و اجتماعی نداشت و حیاتش موجب ننگ و عار بود. یکی از فاجعه آمیز ترین پدیده های این عصر «وئاد» یا زنده به گور کردن دختران بود که رواج بسیار زیادی داشت.
با ظهور اسلام، دریچه های روشنایی به سوی زن گشوده شد. قرآن به صراحت زنده به گور کردن دختران را سرزنش و رد کرد و بدین ترتیب، پرونده این جنایت ها را که از سنت های جاهلیت بود، در زباله دان تاریخ دفن کرد. و ارزشی ویژه به زن بخشید و یازده امام را از صلب دختر رسول خدا(ص) قرار داد. حال آنکه تا آن زمان، مرد بی پسر را ابتر و «نسل بریده» می دانستند.
دین مبین اسلام در روزگاری ظهوری کرد که داشتن پسر، افتخاری بزرگ و تولد دختر ننگ و عار خانواده بود. پیامبر اسلام با گرامی داشت زنان و به ویژه تکریم دخترش فاطمه(س) نقش مؤثری در باطل کردن سنت های خرافی جاهلیت داشت. آن حضرت فاطمه(س) را پاره تن خود می نامید و خشم او را خشم الهی. همچنین به کسانی که دختردار شدن بر ایشان ناخوشایند بود می فرمود: «دختران خود را ناپسند مدانید، به درستی که دختران، مونس انسان و گران بهایند».[22]
و نیز می فرمود: «بهترین فرزندان شما دخترانند».[23]
رسول اکرم(ص) در گرامی داشت و احترام به دخترش فاطمه(س) پیش گام و الگوی دیگران بود و مردان دیگر را به این کار سفارش می فرمود. از سفارش های آن حضرت است که در هدیه دادن به فرزندانتان برابری را رعایت کنید، ولی اگر ناگزیرید برخی از آنها را بر دیگری ترجیح دهید، دختران را بر پسران مقدّم دارید.[24]
بر خلاف دیدگاه هایی که همسر را همچون شی می دانستند و برای او ارزشی قائل نبودند، پیامبر گرامی اسلام می فرمود: «بهترین شما کسی است که برای زن و دخترانش بهترین باشد.»[25] و نیز می فرمود: «نزدیک ترین شما به جایگاه من در روز قیامت، کسانی هستند که با همسرانشان بهتر رفتار کنند».
پس از رسول خدا(ص) نیز جانشینان آن حضرت؛ یعنی امامان معصوم کرامت و منزلت بر زن تأکید کرده اند. حضرت صادق(ع) محبت به زن را مایه فزونی ایمان می دانست و می فرمود: «مردی که زنان را بیشتر دوست داشته باشد، ایمانش فزونی می یابد».[26]
اوج شخصیت و ارزش انسانی زن در اسلام، در کلام موعود امت ها ولیّ عصر(عج) است که فرمود: «دختر پیامبر برای من الگویی نیکوست».[27]
پیامبر اسلام با سیره رفتاری خویش به زنان همچون مردان ارزش بخشید، چنان که در جریان بیعت، زنان نیز هم پای مردان، با ایشان بیعت می کردند. همچنین در ماجرای هجرت، زنان مؤمنی نیز به همراه مردان مؤمن، به مدینه هجرت کردند . همچنان که هم دوشی زنان و مردان در ایمان و جهاد، در جریان ظهور و قیام منجی جهان حضرت مهدی(عج) نیز خواهد بود و بر اساس روایت پنجاه زن در رکاب ایشان به همراه مردان، خواهند جنگید. در سرتاسر قرآن کریم از زنان همسان و همدوش با مردان یاد شده است، آنجا که می خوانیم:
إِنّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادِقینَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرینَ وَ الصّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمینَ وَ الصّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذّاکِرینَ اللّهَ کَثیرًا وَ الذّاکِراتِ أَعَدّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْرًا عَظیمًا. (احزاب: 35)
صدق و ایمان و اسلام و خشوع و صبر و تمام برتری ها و ویژگی در این آیه، میان مردان و زنان به صورت برابر بیان شده که نشان دهنده استعداد و توانایی زن در رسیدن به مراتب بالای کمال و قرب الهی است.
همچنان که در جای دیگر می خوانیم:
وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیرًا. (نساء: 124)
هر کس کار شایسته ای انجام دهد؛ چه زن و چه مرد، اگر مؤمن باشد به بهشت می رود.
در پایان، توجه به این نکته لازم است که قرآن با اشاره به فریب هم زمان آدم و حوا توسط شیطان، شبهه فریفته شدن حوا با مکر شیطان و بیرون رانده شدن آدم از فردوس به خاطر گناه حوا را (که از آموخته های مسیحیت تحریف یافته است)، باطل کرده است.
[1]. فتحیه فتاحی زاده، زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، قم، بوستان کتاب ، ص 38.
[2]. علی ربانی خلخالی، زن از دیدگاه اسلام، قم، انتشارات قرآن، ص 29.
[3]. زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، ص 39.
[4]. ویل دورانت، لذات فلسفه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 148.
[5]. محمدرضا زیبایی نژاد و محمد تقی سبحانی، در آمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص 54.
[6]. زن از دیدگاه اسلام، ص 29.
[7]. زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، ص 41.
[8]. تفسیر نمونه، ج 3، ص 222.
[9]. همان، صص 26 و 192.
[10]. درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص 53.
[11]. زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، قم، بوستان کتاب، ص 23.
[12]. زن از دیدگاه اسلام، ص 23.
[13]. زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، صص 27 و 29.
[14]. زن از دیدگاه اسلام، ص 25.
[15]. یحیی نوری، جاهلیت و اسلام، ص 108.
[16]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، صص 854 و 858.
[17]. یحیی نوری، جاهلیت در اسلام، ص 159.
[18]. زن از دیدگاه اسلام، انتشارات قرآن، قم، صص 25 و 33.
[19]. زن در تاریخ و اندیشه اسلامی ،صص 34 ، 37 ، 46.
[20]. زن از دیدگاه اسلام، انتشارات قرآن، قم، صص 25 و 33.
[21]. زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، صص 34، 37 و 46.
[22]. «لاتکرهوا البنات فَانهُنَّ المؤمنات الغالیات»؛ کنز العمال، ج 45374.
[23]. «خیرُ اولادِکُم البَناتُ»، بحارالانوار، ج 104، ص 91.
[24]. کنز العمال، ح 45346.
[25]. مستدرک الوسایل، ج 14، ص 55.
[26]. وسائل الشیعه، ج 14، ص 9.
[27]. بحار الانوار، ج 53، ص 80. .